صور خیال و آرایه های ادبی در سروده های حکیم سنایی
نویسنده: پوهاند دوکتور عبدالقیوم قویم استاد دانشکدۀ زبان و ادبیات دانشگاه کابل و رئیس کمیتۀ علمی کانون فرهنگی حکیم ناصر خسرو بلخی
صور خیال شعر را شکوهمندی و ابهت میبخشد وزمینۀ وصف عناصر گوناگون را فراهم می آورد ، وصف در حقیقت در شعر یک نوع تصویر سازی است و شاعر به مدد خیال مبدع و انگیزۀ بازسازی هنری ،به توصیف عوالم محسوس و مدارک نامحسوس میپردازد. به وسیلۀ صور خیال شاعر ،وصف اشیا در شعر شاعر صورت میگیرد و توسط آن میتوان آنچه را که «کالریج» طبیعت سیل آسای جریان معانی (۴ ص ۳۹۶) اصطلاح کرده است بیان کرد وهستی بخشید.
در تصویرسازی بدون استعانت از تخیل ، نمیتوان در کار ایجاد هنری توفیق حاصل کرد. از گفتۀ نظریه پردازان ادبی بر میآید که بدون تخیل و بعضی ضابطه های دیگر سخن آرایی وکاربرد منظم ومنسجم آرایه های ادبی ، نمیتوان شعررا به زروۀ کمال هنری ارتقا بخشید.
درشعر شاعران بزرگ زبان فارسی دری ، از جمله سنایی غزنوی نقش صورخیال وآرایه های ادبی ، در زیبا ساختن کلام ، مؤثر است. درحقیقت سنایی روش ابداعی مختص به خودرا دارد و دردو مرحلۀ جداگانۀ فکری اش ، استفادۀ او از زبان ، ویژه گی به خصوص دارد. بدون شک دومرحلۀ جداگانۀ فکری سنایی در گزینش تعبیرات شاعرانه و چگونه گی صورخیال در آراستن اشعارش ، نقش معینی داشته است. این ویژه گی چه درقصاید مدحی وچه درغزلیات ، زهدیات ، قلندریات و به طور عمومی مثنویاتش ، جهت تعبیر مفاهیم عرفانی و حالات فکری ووصف مواردیکه با موضوعات اخلاقی و تعلیمی وامثال آن ارتباط دارد ، مشهود است.
ازجملۀ موارد آفرینشی دراشعار که بیانگر صورخیال میباشد ، یکی هم وصف عوالم محسوس ونامحسوس به مدد تشبیهات ، استعاره ها ، مجازها وآرایه های لفظی ومعنوی است. دراشعار سنایی گاه به وصفهای بر میخوریم که مستقیم وبی واسطه از طریق بر شمردن اوصاف چیزها ، با کاربرد منظم ومنسجم کلمه های پر قدرت ومتناسب ، صورت گرفته است. گاهی به وصفهای غیرمستقیم که از طریق تشبیهات ، استعاره ها و کنایه ها وسایر صناعات وآرایشهای شعری ، پدید آمده است .
سنایی در مرحلۀ دوم فکری اش که بر بنیاد عرفان استحکام یافته بود ، صور خیال زاهدانه وصفیانه را به جهت آستن شعرش بر گزید. چون وی از نخستین کسانی بود که در زبان دری اصول تصوف را به شعر دری آورد ، بنابران در انتخاب و استعمال انواع تشبیه ، با ارتباط به این موضوع ، راه تازه یی را در پیش گرفت ، زیرا تشبیهاتیکه در اشعار مدحی وی ویا درمدایح معاصران ومتقدمان او به کار رفته بود ، شاید نمتوانست نفوذ خودرا ، آنسانکه لازم بود ، بر پهنای اقلیم سخن عرفانی این حکیم بگستراند ویا اینکه ذوق لطیف وشور وحال صوفیانه مصلحت نمیداد که سنایی دیگر گرد چنان آرایه های متداول در اشعار مدحی بگردد.
یکی از نظریه پردازان ادبی ، بدین باور است که یک تشبیه به صورت توضیحی یا نموداری ، یک نمونۀ معین یک رابطه را که باید در شکلی از اشکال انتزاعی به نهج خاص بیان گردد ، تدارک می بیند. (۸ ، ص ۱۸۸) تشبیهات در اشعار سنایی نیز از داشتن خصوصیت توضیحی یا نموداری یا تجسمی برخوردار است ؛ مانند :
از سوز جگز چشمی ، چون حُقۀ گوهر ها
وز آتش دل آهی چون رشتۀ مرجانها (۶ ص ۱۷)
شاعر در این بیت مجسم میسازد که چشم از رهگذر سوز جگر ، مانند
حقۀ گوهر وآه به سبب آتش دل ، به سان رشتۀ مرجان شده است دراین بیت رابطه بین طرفین تشبیه ، به صورت توضیحی و نموداری و دریک شکل خاص بیان ، مشخص گردیده است. همین قسم دربیت ذیل یک تعبیر زیبایی استعاری ورابطه به کاشتن گلستانها از دیده را آورده است. گلستان کاشتن دیده واقعاً یک ترکیب ، تشبیهی زیباست:
چه خوش بُوَد آنوقتی کز سوز دل از شوقت
در راه تو میکارند از دیده گلستانها
ویا دربیت زیر برقرار ساختن رابطه بین مشبه ومشبه به را توضیح میدارد وآن اینکه حرص کار ناپسند است. (۶ ص۱۸۲)
درفریب آباد گیتی چند باید داشت حرص
چشمتان چون چشم نرگس دست چون دست چنار
تشبیهات در اشعار سنایی انواع گوناگون دارد ، دربیتهای ذیل تشبیهاتی را می توان یافت که طرفین ، دربیتهای ذیل تشبیهاتی را می توان یافت که طرفین حسی است ، (۶ ص۱۶۴)
کسی نثاری کرد نتوانست اندر خورد او
زانکه اشک عاشقانش لؤلؤ منثور بود
یا :
از لب تو شرم داشت مایۀ مل در قدح
وز رخ تو بوی برد دایۀ گل در چمن (۶ ص ۵۱۴)
یا :
صد دل خون شده در یک شکن زلف تو هست
همچو عناب در آوریخته اندر عنبی (۶ ص ۶۱۸)
یا :
باد را دربهار رنجه کند
ابر را دایه گان غنچه کند (۷ ص ۵۵)
دربیتهای زیر تشبیهاتی آورده است که یکی از طرفین تشبیه حسی ودیگر آن عقلی است :
تا نباشد گوی جهل اندر برچوگان عقل
تا نباشد مرکب تحقیق در میدان ظن (۵ ص ۴۷۹)
یا :
گلبن عقل کُل شگفتۀ تست
دُر معنی تمام سُفتۀ تست (۷ ص۸۴)
گاهی در اشعار سنایی به تشبیهاتی بر میخوریم که مشبه به خیالی است ؛ مثلاً دربیت ذیل از مثنوی سیرالعباد ترکیب «بُسدین خرمن» و «زُمُرَدین جوشن» را میتوان در نظرداشت. هرچند خود بسد زُمُرَد جود دارد ، اما خرمن بُسدین و جوشن زُمُرَدین وجود ندارد ، بنابران باید گفت که شاعر با نیروی خیال مبدع به ساختن چنین مشبه به دست برده است :
آتش از تو چو بُسدین خرمن
وآب با تو زُمُردین جوشن
همین قسم به تشبیهاتی بر میخوریم که یکی از طرفین وهمی ودیگر آن عقلی است ؛ مانند تشبیه عقل به سیمرغ دربیت آتی از مثنوی تحریمه القلم (۷ ص۸۳)
گرچه سیمرغ عقل نیز پر است
نوک تو در سُخُونش راهبر است
سنایی گاهی در یک بیت چند نوع تشبیه را می آورد که این امر دال بر استادی و تسلط او در سخن آرایی است. چنانکه دربیت ذیل مخاطب را به مجنون وفراق را به خاره وباز همان مخاطب را به وامق و معشوق اورا یکبار به لیلی وبار دیگر به عذرا تشبیه کرده ویک ترکیب تشبیهی مقلوب به وجود آورده است :
چو مجنون دل پر از خار فراق چشم لیلی دار
چو وامق جان پر از نقش ونگار روی عذرا کن
(۶ ص ۴۹۵)
ویا دربیت ذیل عشق را به گرداب وحسرت را به آتش وباز گرداب عشق را به حلقۀ چشم ، تشبیه کرده است.
که گر گرداب عشق تو ز رغم آتش حسرت
چو حلقۀ چشم شد غرقه به زیر دام جان ای جان
(۶ ص ۹۶۴)
درآن ابیات ، در رابطه های تشبیهی ، چگونه گی نحوۀ بیان توصیفی محقق است. در اشعار سنایی ، گاهی تشبیهات از ساده گی به مرکب بودن وزمانی از مرکب بودن به ساده گی میگیراید ، یعنی دریک بیت به غرض تحقق تصویر یک شی یا یک حالت ، چندین تشبیه دست به دست هم می دهد وبیان شعری را به برازنده گی میکشاند. اگر چه اجتماع تشبیهات در یک بیت را یک تن از نویسنده گان «ستیز تشبیهات» میخواند (۳ ص۴۹۱) ، لیکن به نظر ما این داوری زمانی از زیبایی کلام می کاهد که شاعر قادر به رعایت تناسب کاربرد تشبیهاتی چند دریک بیت نباشد. از آنجایی که سنایی در آوردن تشبیهات در اشعار توانایی لازم را دارد ، بنابران به کار بردن چندین تشبیه به صورت توأم در شعر اخلالی را پدید نمی آورد.
در شعر سنایی رابطه بین مفهوم ظاهری لفظ ومعنایی که لفظ مجازاً برای آن به کاربرده میشود ، در نظر گرفته شده ومشبه در جنس مشبه به ، مدغم گردیده ونتیجه یی که از این ادغام به حصول پیوسته ، تناسبی تشبیه و استعاره را به وجود آورده است ؛ مانند بیتهای ذیل :
درسینۀ هرمعنا بفروخته آتشها
بر دیدۀ هر دعوا بردوخته پیکانها
(۶ ص ۳۱)
یا :
خواهی که لاله پاش نگردد دوچشم من
از روی خویش چشم خسان لاله چین مکن
(۶ ص ۵۱۳)
سنایی برای تصویر یک شی یا یک حالت ، علاوه از تشبیه و استعاره وکنایه ومجاز ، از سایر آرایه های شعری ، از قبیل تناسب ، تضاد ، تجنیس ، ایهام ، ونظایر آن استفاده کرده است. کنایه درقصاید ، غزلیات ونیز درمثنویهای او کاربرد فراوان دارد ، به خصوص در اشعار عرفانی او ، استعمال آن زیاد است. دراینجا به ذکر چند مثال از اشعار سنایی می پردازیم :
آب – کنایه از عزت ، خوبی ، رونق وطراوت :
شرمساریم پرده مان بمدر
خاکساریم آب مان بمبر
(۷ ص ۷۵)
آتشین خامه – کسیکه قلم تند و تیز داشته باشد ودرنوشتن ونقش کردن ماهر باشد :
همه نقاش آتشین نامه
همه خورشید آسمان جامه
(۷ ص ۱۷۵)
تن زدن – کنایه از خاموشی :
نزد آن خواستم تن زد
پیر درحال بانگ بر من زد
(۷ ص ۱۷۵)
چهار مادر عالم – کنایه از عناصر اربعه :
پسری کامد از کمال وکرم
برتر از چار مادر عالم
(۷ ص ۱۷۵)
صنعت تضاد در شعر دری که دروصف وتمثیل به کار میرود ، دربیان توصیفی سنایی ، برای دو منظور آورده شده است. یکی به غرض جدا ساختن دومفهوم متضاد ودیگر برای پیوستن دومفهوم متضاد برای افادۀ منظور واحد.
مثال برای مورد نخست :
که تا پست خاک اینجا همه نفعست ولیک آنگه
بلای دیده ها گردد چو بالا گیرد از نکبا
(۶ ص ۵۴)
منظور سنایی از آوردن کلمه های پست وبالا اینست که میخواهد اظهار نماید تا وقتی که خاک به مقتضای طبیعت آن ، درپستی وپایینی قرار دارد ، از آن به جز از نفع چیزی نمی رسد ، ولی چون توسط باد متصاعد گردد ، باعث زیاد چشم میگردد.
هرکه در آباد جانی جست بی جایست وجاه
هر که درویرانه رنجی برد ، گنجی برگرفت
(۶ ص ۱۰۳)
دراین بیت سنایی ، به حیث یک عارف روشن ضمیر ، مطابق تعبیر خاص ، جستن را در آبادی ، بی جا میداند وبه این سبب خاطر نشان میسازد که رنج بردن برای آباد کردن ویرانۀ دل ، یافتن گنج را در قبال دارد که همان یافتن جانست .
روز روشن منور است ولیک
در پـــــی ظلمت شب داج
(۶ ص ۱۰۶)
دراین بیت با آوردن کلمه های روز وشب ، روشن وظلمت ، منور وداج (تاریکی شب) تغییر حالات وزمانه ایضاح شده است.
مثال برای مورد دوم :
بمیر ای دوست پیش از مرگ اگر می زنده گی خواهی
که ادریس از چنین مردن بهشتی گشت پیش ازما
دراین بیت از دو مفهوم مرگ وزندگی صحبت به عمل آمده است ، اما منظور افادۀ مفهوم واحد است. به نظر سنایی دراین بیت مردن زنده گی کردن است.
به تیغ عشق شو کشته که تا عمر ابد یابی
که از شمشیر بویحیی نشان ندهد کس از احیا
(۶ ص ۵۲)
یعنی کشته شدن به تیغ عشق ، یافتن عمر جاودانی است (مقصود از بویحیی ملک الموت) است.
دیگر از جنبه های تصویر سازی سنایی اینست که گاهی تصویر به اختصار وزمانی شامل تفصیل در جزئیات میباشد. وی منظرۀ طلوع یا غروب ، شب وروز ، بهار وامثال آن را چنان با جزئیات وصف میکند که کلام او همان تأثیر را برمی انگیزد که آن منظر ، برشاعر داشته است. مثلاً درشعر ذیل نخست به تصویر شب وتیره گی وسپس به وصف گردون ، اجرام فلکی وبعد به تصویر اسپ خویش میپردازد :
یارب چه بود آن تیره گی وآن راه دور نیم شب
وز جان من یکباره گی برده غم جانان طرب
گردون چو روی عاشقان در لؤلؤ مکنون نهان
گیتی چو روی دلبران پوشیده از عنبر سلب
اجرام چرخ چنبری ، چـــــــــون لعبتان بر بری
پیدا سهیل ومشتری خـــــورشید تابان محتجب
این اختران دروی مقیم از لمع چـــــــون در یتیم
این راجع وآن مستقیم این ثــــــابت وآن منقلب
محکم عنان درچنگ من ، سوی نگار آهنگ من
بسپرده ره شبرنگ من ، گاهی سریع وگه خبب
باد بهاری خویش او ، ناورد وجـــــــولان کیش او
صحرا ودریا پیش او ،چون مهره پیش بوالعجب
از نعل او پرمه زمین ، وزگــــــام او کوته زمین
وزهنگ او آگـــــه زمین وزطبع او خالی غضب
آهو سرین ضرغام بر ، کیوان منش خورشید فر
خارا دل وسندان جگر ، رویی سُم وآهن عصب
سنایی گاهی برای تصویر سازی ، مواد کار خودرا از عالم واقع به عاریت میگیرد ، ولی به وسیلۀ تخیل رنگ ابتکار به آن می بخشد. افلاطون باری اظهار کرده بود که اگر ابداعات هنری عین عالم واقع باشد ، جز یک تقلید بیهوده وبی لطف چیزی نیست (۲ ص ص ۵۵۳ – ۵۷۲) . شاید روی همین اصل بود که سر فلیپ سدنی ابراز داشت : « در طبیعت رودخانه ها با آن دل پذیری ودرختها به آن پرباری وگلها به آن خوشبویی که شاعران نقش می کنند نیست. اینها دراشعار شاعران دلرباتر می نمایند ، (۹ ص ۵۷۷). ونیز احمد الشائب درکتاب اصول نقد ادبی به تأسی از این نظر ، تصویر طبیعت درادبیات را ، زیباتر از طبیعت پنداشته است. طبیعت دراشعار سنایی نیز با زیبایی ویژه وکاربرد آرایه های متنوع ادبی ، تصویر شده است. وقتی به تصویر سازیهای او متوجه می شوی ، در می یابی که صورخیال این شاعر بزرگ ، درکار آفرینش زیبایی ادبی چقدر از برازنده گی برخوردار است.
قابل یاد آوریست که تصویر سنایی از طبیعت ومظاهر آفرینش ، در دو دورۀ زنده گی فکری وی مغایرت دارد. او در دورۀ دوم حیات فکری اش ، طبیعت را مطابق بر وفق دید عرفانی وصف کرده است. او در قصاید ، غزلیات ومثنویهای عرفانی خود ، ابر ، باد ، آب ، خاک ، آتش ، گل ، درخت ، پرنده ، ماه ، مشتری ، آفتاب ، زهره ، مریخ ، عطارد ، زحل ، کوه ، وادی ونظایر آنرا تصویر نموده ، خصوصیات ووظایف هریکی را با بیان دلپذیر با ارتباط به مسایل عرفانی وایراد تمثیل های لطیف بیان داشته است. چنانکه در یکی از مثنویهای خود در وصف نی میگوید :
نالۀ نــــــی ز درد خــــــــالی نیست
شوقش از روی زرد خالی نیست
عاشقی خوش دم است و بس به نوا
زخمها خـــورده است به سر وپا
بـــــــــی زبان گوش را خبر کــرده
بـــی بیان هوش و جان دل برده
از دمش شعله هـــــــــا همــی خیزد
چـــــه عجب گرنی آتش انـگیزد
در این ابیات برای آنکه وصف از گیرایی به خصوص بهره مند باشد ، شاعر به مدد صورخیال ، آن را خاصیت انسانی می بخشد. برایش شوق وروی تخصیص میدهد ، عاشقش میپندارد ، آن را دارندۀ سروپا می انگارد و با انتزاع خصوصیتهای انسانی وانتقال این خصوصیتها به نی ، شعرش را رنگین تر و آراسته تر میسازد با در نظر داشت مثال های بالا میتوان گفت که طبیعت در نزد حکیم سنایی مانند هرزنده جان ، جنبش وحرکت دارد و شاعر همین حالت را در شعر خود مجسم ساخته است وگویا از راه تشخیص یا جاندار انگاری ، یعنی پرسونیفیکیشن ، خصوصیتهای انسانی را به اشیای مورد نظر منتقل میسازد.
سنایی تنها به تصویر عوالم محسوس نپرداخته ، بلکه به توصیف چیزهای غیر محسوس چون عقل ، عشق ، فنا معرفت ، نفس ، خیال ، خوشی ، غم ، خشم ، کرم ومانند آنها نیز مشغول شده است. در اشعار سنایی گزینش معانی متنوع وتلقین وایراد این معانی در الفاظ وعبارات نغز و پسندیده ، آرایشهای اشعار اورا پر جاذبه ساخته است. بدون شک تحول فکری این شاعر ، منشأ الهام معانی وافکار تازه در شعر تازه در شعر دری می باشد که پیش از آن بی سابقه بوده است. او گوید :
ز راه دین توان آمد به صحرای نیاز ارنی
به معنی کی رسد مردم گذر نا کرده بر اسما
(۶ ص ۵۲)
از بیت دوم چنین استنباط می گردد که هر چند در رابطه به لفظ و معنا اتحاد منطقی وجود دارد ، اما لفظ ویژه گی خودرا در ایجاد شعر شعر حفظ می کند وبنابران آگر انسان از اسما گذر نکند ، به معنا نمی رسد. در بیت های ذیل ارزش معنا بیان شده است :
ز معنی بی خبر باشی چو از دعوی کمربندی
چه داند قدر معنی آنکه از دعوی کمربندد
(۶ ص ۱۱۱)
یا :
ز دریای محیط عقل ، جیحون معانی را
سوی کشتی روحانی زبان من روان دارد
(۶ ص ۱۱۶)
سنایی در سراسر حیات طولانی خود به خصوص در طول زنده گی عرفانی اش ، در الفاظ زیبا معانی لطیف و دلنشین را بیان کرد وبا پیوند هنری این دو کار برد آرایه های زیبا ، تصویر های نیکویی از اشیاء وحالات پدید آورد وصورخیال جولانگرش با استفاده از لفظ به سان ظرفی ، مظروفی چون معنا را در آن کنجانید وبا وصف چنین امری ، ابراز داشت که اسامی ومعانی از اقوالی یکدیگر آنسانکه توقع میرود ، در کار آفرینش برخوردار نمی باشند ، یعنی اسما بی معنا می شوند ومعنا بی اسما . شاید روی همین پندار ، سنایی اظهار کرد که « در سخن معنا و در معنا سخن نیست. » وشاید چنین می اندیشد که برای توصیف انفس وآفاق نباید از سخن مدد گرفت بلکه باید آن را به زبان حال وصف کرد. مولانا عبدالرحمن جامی می نویسد که در سخنان مولانا جلال الدین قدس سره مذکور است که خواجه حکیم سنایی در وقتی که مختصر بود ، در زیر زبان چیزی می گفت ، یکی از حاضران گوش به دهانش برد ، فهمید که این بیت را زمزمه میکند :
باز گشتم زانچه گفتم زانکه نیست
در سخن معنا و در معنـــــا سخن
این بیان ، قضاوتی است آگاهانه که از نهاد یک عارف روشن ضمیر وبر بنیاد یک بینش خاص برخاسته است و به قول ریچاردز ، قضاوت آگاهانه جزئی از اجزای صورخیال است (۸ ص ۱۸۹ – ۱۹۹) . از خلال آنچه نوشته آمد ، بر می آید که سنایی در کار تصویر سازی وکار برد آرایه ها متنوع ، یک استاد ماهر و توانمند است و صورخیال او درزیبا سازی شعرش سخت اثر گذار میباشد.
پا نوشتها :
۱- ارسطو ، هنر شاعری ، ترجمۀ فتح الله مجتبایی ، تهران ، چاپخانۀ سپهر ، ۱۳۷۷٫
۲- افلاطون ، جمهوریت ، ترجمۀ فواد روحانی ، تهران ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، ۱۳۳۵٫
۳- فرشید ورد ، خسرو، نقد شعر فارسی ، تشبیه واستعاره در زبان فارسی ، تهران ، انتشارات وحید ، ۱۳۴۹ .
۴- دست غیب ، عبدالعلی ، سایه روشن شعر نو پارسی ، تهران ، انتشارات فرهنگ ، ۱۳۴۷ .
۵- زرین کوب ، عبدالحسین ، با کاروان حله ، تهران ، ۱۳۴۶ .
۶- سنایی ، ابوالمجد مجدود ، دیوان ، به اهتمام محمد مدرس رضوی ، تهران ، ۱۳۴۸ .
۷- سنایی ، مثنویات ، به کوشش محمد مدرس رضوی ، تهران ، ۱۳۴۰ .
Richards 1.A. , principles of literary Criticism, London , 1964.8-
۹- یوسفی ، غلام حسین ، تصویر شاعرانۀ اشیاء از نظر صایب ، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه فردوسی ، سال یازدهم ، شمارۀ ۴ ، ۱۳۵۴ .
پوهاند دکتور عبدالقیوم قویم استاد دانشکدۀ زبان و ادبیات دانشگاه کابل