مدینۀ فاضله از نگاه سید جمال الدین افغان
ملت بدون اخلاق و اخلاق بدون عقیده و عقیده بدون فهم ممکن نیست.
«گفتار سید»
نویسنده: ارغنون
منبع: فصلنامه ی فرهنگی، ادبی و پژوهشی حجت، سال اول، شماره اول، حمل-جوزا ۱۳۶۹
سید اندیشه های جوشان و تابنده در هر زمینه داشته است. اندیشه های اخلاقی او مرکز ثقل همه افکارش بوده است زیرا در تمام آثار او این اندیشه بازتاب دارد. و اخلاق و شعور اجتماعی را مرکز سیر و سلوک انسانی میداند.
سید با عقیدت استوار خود مردم را به انسان شدن و فضیلت مندی رهبری میکرد، آرزو داشت که انسان ها خود شناسی را دریابند. و نخست در سیر انفس بپردازند. آن انسانیکه مقام خلافت را در روی زمین عهده دار است و انسانیکه مسجود ملایک است و روح خدا در او دمیده شده است نباید از این روح بیگانه گردد و راه از خود بیگانگی را جستجود کند.
چنانکه یکی از اصالت وجودیها (هاید گر) عقیده دارد همه متفقند که انسان حقیقتش، جوهرش، هدفش، نیاز و ارزشهایش هرچه باشد سه بعد اساسی حقیقت او را شکل میدهد. اول آگاهی، دوم آزادی، سوم آفریننده گی، تجلی آگاهی دانش است و تجلی آزادیش خلاقیت و تکامل است که میتواند اختیار و انتخاب کند و تجلی آفریننده گی اش در دو افق صنعت و هنر تحقق می یابد.
سید از این نوع تفکر به قوت خلق سلیم آنسوتر پرواز می کند و چشم به کنگر عرش الهی میدوزد و اعتصام به او به طلیعه و عروته الوثقای فضیلت است.
آنگاه که دانش و فهمیده گی را توصیه میکند برداشت خود شناسی و خصایل اخلاقی را یاد میکند. انسان نفس غضبی و شهوی خود را زیر دست عقل بسازد تا هریک پا از گلیم خود دراز نکند و حق طبیعی شان حفظ شود.
وقتی تعادل این قوت ها که در نهاد انسانست برقرار میگردد انسان با فضیلت کامل، عادل و نافذ، بر اوضاع و اطوار و سلوک خود باشد و در نخست راه انسان شناسی و انسان کامل را دریابد و انسان یکبار فطرت اصلی خود را از خود سراغ کند و دامن حقیقت ذات خود و نفس مطمئنه خود را بگیرد. تا با اطمنان کامل سلوک خود را طور طبیعی و انسانی ادامه دهد و قوتهای او در زیر فرمانش سیر حقیقی خود را دریابد.
پیش از آنکه اندیشه های اخلاقی و طرز بیان و دیدگاه سید جمال الدین افغانی در پیرامون اخلاق فردی اجتماعی و چگونگی آن نموده آید که چطور خوش سیرتان و دارنده گان اخلاق عالی میتوانند در یک جامعه شهری و پر آرامش در اصطلاح مدینه فاضله به وجود آورند و داد و داوری درست بر آن برقرار باشد.
آفریننده گی و صنعت گری انسان را از دیدگاه سید باید یاد کرد، زیرا سه بعدیکه انسان امروز در تلاش بدست آوردن آنست دانش و آزادی و آفریننده گی است. طرز فکر سید انسان شناسی سید که وجهی جهان بینی خاص او را بیانگر است و هم فکر انقلابگرانه او به حدی تابنده گی نموده است که انسان را حیوان ناطق ویا حیوان سیاسی نمیداند بلکه انسان را همقرین به مکتب اصالت وجودیها مانند حکمای پرسونالیست یک انسان انقلابگرانه و انسان جهانساز و سازنده میداند. سید این نظر خود را زیر عنوان «انسان و نصرانیت و پیرو آن» که بحثی است از مقالات عروته الوثقی توضیح داده است.
این مطلب را خیلی طبیعی طرح کرده است او عقیده دارد انسان طبیعتاً حیوان صنعتی آفریده شده است و همین ابداع و اختراع اوست که زمینه کار و عمل را برایش فراهم آورده است. سید کار را که سازنده گی از آن تولید میگردد پایه و اساس هستی می شناسد. او را عقیدت بر آن است که: انسان قدرت شناخت و ساخت را دارد انسان میسازد ویران میکند و درست میکند و می شکند از همین است آنقدر استعداد دارد که برایش از همه بهتر باید (حیوان صنعتی) گفت، طوریکه به اثر پرورش ملکات و انفعالات مشاعر انسان و از سویی اخلاق و ادراک او تکامل می یابد. و قدرتی از بهم آوردن استعداد خود را خود می یابد که از فروغ اندیشکی به سازنده گی و تولید اندیشه و کار بپردازد وهی به وجود آورد و خلق کند و بزاینده گی انیدشه و بالنده گی هنر بپردازند و راه و کاری که به دگرگونی زنده گی و همسازی تمام شود در پیشاپیش چشم خود و دیگران گسترده سازد.
افکار شگوفای اخلاقی سید به رنگی تجلی میکند که تهذیب اخلاق را یکبار به تدبیر منزل پیوست میدهد. و بار دیگر به جامعه اخلاقی و خصایل گرا، به خصوص سید، دیدگاه خاصی در اجتماع افراد و امور شهری دارد و پهلو ها و سلوک اخلاقی افراد جامعه را با تعلق به امور شهری به رنگی خاص طرح میکند که چگونه یک اجتماع روی اخلاق عالی ساخته میشود و چطور استوار میگردد و چطور در یک جامعه تقوی و هم بستگی به وجود می آید. و اخلاق و فضیلت را پایه ها و ستون های بزرگ هم بستگی و روابط اجتماع میداند که بدون اخلاق عالی زنده گی آبرومند و انسانی میسر نیست.
سید پایه ها و ارکان اخلاقی را چون ارستو و آگاهی از افکار ارستو، ابن مسکویه و شیخ طوسی (نصیر الدین)، علامه دوانی بنا نهاد و از قوت ها و نفوس انسانی حد اعتدال را فضیلت پذیرفت، از آنرو مدینه فاضله افلاطون، ابونصر فارابی را به گونه یی منصفانه خواهد بود که بگویم اندیشه سید در مرکز منظومه شمسی اخلاق می تابد و شهر مدینه فاضله را روی بیانات خیلی گسترده و ثابت استوار میسازد.
طوریکه غزالی انسان را مرکز خلقت گفت و برزخی بین حیوان و فرشته خواند. سید نیز انسان را با لباس اخلاق و فضایل انسان میداند و به گفتار او خلیفه گی و رسالت خود را به نور اخلاق میتواند مبین نماید. فارابی؛ چون افلاطون گفت : «فضایل هرگاه در افراد عام میشود، آنجاست که مدینه فاضله بوجود می آید که خبر کامل و سعادت محض است.»
سید گفتار خود را از فارابی بیشتر پهن و شرح و بسط می دهد و در مورد اخلاق افراد که از یکدیگر خود فروغ میگیرند بیان قانع کننده دارد.
هرگاه اصل فضایل در جامعه روشنی اندازد همبستگی جامعه امر حتمی است و در مورد مدینه فاضله در رساله رد نیچریه اثر خود عقیده اجتماعی و سیاسی خود را با توضیحی خیلی گسترده میرساند گوید:
مدنیت ویا مدینه که اساس آن بر معارف حقیقی و اخلاقی مهذب بنا یافته باشد هریک سلوک و راه خود را در می یابد و در راه راست عدالت حرکت میکند. بر بنیان محبت و راستی و عدالت معاملات شان برقرار میگردد. چون عدالت نتیجه برابری تمام قوا ذاتی وجود انسانست که اخلاق پسندیده را بار می آورد و همین فضیلت عدل است که انسان ها را از شر و بد بختی نجات میدهد و مدینه فاضله ایجاد میگردد. و اگر فروغ عدل و راستی در جامعه نباشد دروغ، حیله، حرص و غدر در یک جامعه شایع میگردد.
قطب مخالف این مطلب را که در واقع مدینه فاسده است اینطور بیان میدارد: « در اجتماعیکه صفات رذیله و اخلاق فاسده پهن گردد، در بین مردم تضاد و تباین ساری گردیده کسی بر کسی الفت نمیورزد، مخالفت سایه می اندازد. چنانکه هرگز توافق و یک جهتی بین احماق حسودان، بخیلان، متکبران و خاینان واقع نمی شود.
سید در عروته الوثقی بحث مشبوع و مبسوطی زیر عنوان الفضایل و الرذایل و اثر هما در پیرامون فضایل جامعه و همبستگی یک جامعه متحد اختصاص داده است.
سید اصل اخلاق را مدار کار و حرکت اجتماع قرار داده است، و هرگاه افراد بر بنیان اخلاق تکامل پیدا میکند جامعه به حیث کل صبغه فضیلت را به خود میگیرد و از فیض فضیلت اخلاقی است که در بین افراد همبستگی و اتحاد خاصی بار می آید. وقتی که اصل اخلاق همبستگی در اجتماع هوار گردید، هرکس حد خود و سلوک خود را می شناسد و آهنگ برادری و برابری عام میگردد. و اراده یگانه و هدف واحدی به وجود می آید و هرچند افراد در صورت و سیما فرق میکند ولی در ساختمان روحی و روشهای سلوک یکنواخت دارند و تساند و الفت به میان می آید و از پیوند افراد بنای واحدی راست درست میگردد و هر یک از اعضای در جهت بقا به بنیه کل که روح عمومی اجتماع یاد میشود، بهره بیشتری می بخشد و از کار اجتماعی شان ثمر بزرگی به وجد کل عاید میگردد.
سید عقیده دارد که در یک اجتماعیکه کاملاً فضایل اخلاقی پخش شده باشد، هریک از اعضا را بمنزله فرد و وجود انسان را به کل اجتماع مثل میزند. طوریکه دست وظیفه یی دارد که نمیتواند کار چشم را انجام دهد، همانطور پا وظیفه راه رفتن دارد و گوش وظیفه شنیدن را. از جانبی این اعضا با حواسهای بیرونی و درونی انسان هم آهنگی خاصی دارند و همین هم آهنگی است که وجود انسان را نظم میدهند. افراد جامعه نیز بصورت اعضا وجود انسان با شناخت وظیفه خود و هم آهنگی که در بین خود دارند جامعه را و در اصطلاح روح عمومی اجتماع را نظم می بخشند.
سید بحث خود را در مورد جامعه که به راستی تکامل اخلاقی و شعور انسانی و تقوی گرایی خود را یافته است، نظم آنرا به نظام کاینات مثل میزند گوید:« در نظام کاینات در میان کواکب و سیارات نیز جاذبه عمومی ساطع است که توازن نیروی جاذبه را در مدار های موجود است در سیر و برقراری شان نظم می بخشد. فضایل در نظام اجتماعی انسان چون نیروی جاذبه است که افراد را در یک مدار در حرکت می آورد و روی بنیان استواری که آنها امور اجتماعی را به عهده دارند با همبستگی خاصی، پا بپای اجتماع حرکت میکنند. زیرا درین سنخ جامعه، فضیلت نقطه عطف قرار داده شده است. و گرد محور فضیلت، اجتماع می چرخند و از مجد و هستی خود دفاع میکنند. زیرا همه افراد از مکارم اخلاق برخوردار می باشند و به یکدیگر همدست و متحد می گردند و در یک محیط دایره پشت به پشت و پای بپای هم می ایستند و بصورت جذب و انجذاب منفعت یکی بر دیگری مستهلک میگردد و هم منافع عموم احیا میگردد. و افراد بصورت شعاعی در یک دایره مرکز بزرگ ملت قرار میگیرند.
سید با منطق خطابی خود با مثالهای عینی و محسوس سخن خود را بکرسی می نشاند بدینگونه: « آیا در بین دو انسان عاقل، آزاد، صادق، کریم، شجاع، رفیق، صابر، حلیم، متواضع، عفیف و مهربان میتواند انگیزه اختلاف بوجود آید؟ شایسته ترین ملتها و اجتماعات آنست که افراد آن به فضایل اخلاقی منسلک باشند. باز سید نقطه مقابل فضایل را یاد میکند و اوصاف نامطبوع و نادرست را که ملت و اجتماعات را به گسیختگی و سراشیبی و انحطاط روحی و تفرقه را بار می آورد، سخن خود را ادامه میدهد. بی حیایی، ناسزا گویی، سفاهیت، ابلهی، تهور، پستی و بی قراری حقد و حسد، کبر، لجاجت، تمسخر، غدر، خیانت و غیره در شمار رذایل می آید که بدبختی اجتماع را بوجود می آورد و روح اتحاد و همبستگی را از میان می برد.
سید عقیده دارد که سه خصلت و صفات اخلاقی میتواند در یک جامعه و بین افراد زمینه برادری و یک جهتی و هم بستگی را بوجود آورد. و آن سه خصلت یکی حیاست. حیا را بدین عبارت تعریف میکند: « حیا انفعال نفس است، از ادای فعلیکه موجب تقبیح و تشنیع باشد و تاثر آنست احتراز از تلبیس به حالتیکه در عالم انسانی نقص شمرده می شود.»
سید بعد از آن سخن خود را ادامه میدهد و صغرا و کبرا مینماید نتیجه گیری آنرا به شکل دلخواهی که به سعادت جامعه تمام میشود. بیان می دارد. و درین گفتار خود باز مدینه فاضله را طرح و پی ریزی میکند و جان کلام سید آنست که میخواهد فضایل در اجتماع عام شود. از عمیق به سطح آید و گسترده گردد. او را عقیدت گویی بر آنست که سعادت حقیقی، گمشده بشر است. انسان دنبال آن همواره باید تلاش داشته باشد و در فروغ فضایل اخلاقی بدان گمشده میتوان رسید. که وصول آن آرامش روح است. و انسان والا و کامل میتوان بدان مقام برین اطمینان و واصل آید. گوید:« اگر خلق حیا در اجتماع عام شود این خصلت میتواند کار قانون و محتسب را خود در عهده بگیرد و نگذارد نفس در سفله گی دست یازد.
اول: حیا رشته ایست که افراد اجتماع را بهم وصل میسازد و سلوک آن بر بینان آن نیرو همه حسن است و بجاست و خوب است و این خلق حسن امانت و صداقت را بار می آورد و انسان در امور زنده گی استوار و پایدار میگردد. اگر حیاناً خصلت حیا در اجتماع نباشد چقدر در میان مردم خیانت و دروغ و بی اعتمادی شایع میگردد و گسیختگی بوجود می آید.
دوم: امانت است که سبب بقای نوع انسان می شود و فروغ روح عدالت است و امانت داری موقوف بر معاملات است و زمینه مبادله اعمال درست را فراهم می نماید. وقتی امانت داری از میان برخیزد، هیچ کسی نمیتواند در ایمنی زندگی کند، راحت و امنیت گم می شود، حق تلفی ها بمیان می آید و راه های تجارت بند و قتل و فقر فاقه شیوع میگردد.
سوم، راستی: راستی و صداقت جامعه را سعادت بخش می سازد. و رکن و رکین پایداری انسان است، دروغ فروغ ندارد، قریب را بعید و دور را نزدیک و مضر را نافع جلوه میدهد. و حقیقت را چیزی دیگری وانمود میسازد. از آنست که اگر در اجتماع آئین روح راستی و راستکاری نباشد شقاوت بدبختی رو می آورد و هریک از دیگری برحذر میگردد. افراد اجتماع بهم نمی آیند از هم میروند.
سید در بسا موارد در مذمت جبن، ترغیب شجاعت، صفت آزادی در رضا و سخا، که این اوصاف همه بیان و نموداری از مدینه فاضله است و چه بصورت کلمات قصار و چه بشکل مقالات خطابی و بر پایه منطق استوار نمووده بیان میدارد.
سید جبن را منبع علل رذایل میداند و فقد جوهر انسان فکر میکند، و گوید یک نوع مرگ قطعی است که انسان خود را به دست خود بکشد، این کاریست عار و ننگ و مردود.
«بعضی مردم از ترس مرگ تن به مرگ میدهند و از ترس خواری لباس خواری به تن میکنند.»
وقتیکه سید عکس جسد آویخته دست های از پشت بسته رضای کرمانی را در مجله مصور پاریس ایلوستراسیون که در استنابول به مطالعه اش میرسد می بیند مجدداً میگوید: « ببینید او را بالاتر از خود جای داده اند تا اشاراتی باشد که سایرین از او پست ترند.»
سید مردی است مردم خواه و براحت دیگران کوشا بود. گوید: « اگر انسان غور نماید، خواهد دانست که لذت او در لذت دیگران و راحت او به اصل مملکت او بسته شده است.»
نتیجه آنکه سید در عمق اندیشه خود اخلاق عالی و اوصاف یک بشر والا را به انسان میخواست و آرزو مند بود تا مدینه فاضله بوجود آید و در زمینه های اعتماد بنفس، عزت نفس، رضا، سخا و تقوی مطالب گونه گونی در لابلای گفتار خود دارد. و آرزوی عالیقدرانه او هم بستگی ملت های اسلام و بخصوص اجتاع خودش (حوزه خراسان قدیم) بوده و گسترش اخلاق عالی را عامل مهم هم بستگی میدانست. او آزادی را بدین دو بیت چون عارفان ما عقیده مند بود که انسان زنجیز نفس اماره را بشکناند و آنگاه آزاد زید.
چند باشی مبتلای خویشتن آفت جان و بلای خویشتن
جهد کن زین بنده گی آزاد شو تا که خود باشی خدای خویشتن
پانوشتها:
۱- سید جمال الدین و اندیشه های او (بحث کلمات قصار) مدرسی چاردهی.
۲- روشنفکر کیست؟ علی شریعتی.
۳- عروته الوثقی، ترجمه آقای عبدالله سمندر.
۴- سیاست و غزالی، اثر پروفیسور هانری لائوست، ترجمه مهدی مظفری.(ج.۱).
۵- احصا العلوم، فارابی، ترجمه دکتر خدیوجم (ص۱۰۵).
۶- متن رد نیچریه به اندک تصرف.
۷- رد نیچریه ذیل، جمال الدین و اندیشه های او، از مدرس چاردهی.(ص۵۶۷).
۸- عروته الوثقی، بحث الرذایل والفضایل، اثر هما، ترجه استاد غوریانی.
۹- رد نیچریه.
۱۰- صحیته الجمال الدین افغان، از محمد ابوریه.
۱۱- کلمات قصار، سید جمال الدین افغان و اندیشه های او.
۱۲- مکتب مبارز، شریعتی.
۱۳- رساله جمالیه، میرزا لطف الله (ص۱۰۵).
۱۴- مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده سید جمال الدین افغانی، (ص ۸۶) جمع آوری و تنظیم از اصغر مهدوی و ایرج افشار.