موسیقی شعر ناصرخسرو
نویسنده: کاندید اکادمیسین داکتر اسدالله حبیب
منبع: فصل نامه فرهنگی، ادبی و پژوهشی حجت، سال اول،صفحه ۱-۱۱شماره چهارم، جدی- حوت ۱۳۶۹٫
یکی از وجود جمال شناختی شعر وجه موسیقیایی آنست. ناصرخسرو به جادوی آوا در شعر ویژهیی دارد که با نگریش او به هدف شعر همسو مینماید.
موسیقی شعر در بعد بیرونی آن از گزنش بحر عروضی آغاز مییابد. از صد قیصده آغاز دیوان ناصر خسرو تنها شش تای آن در وزنهای رقصان ودیگر همه در وزنهای روان سروده شدهاند.
مقصود من از وزنهای رقصان همان وزنهاییست که در ساختار ایقاعی بحر نوعی باز گشت و یا تکرار واحد ایقاعی گذشته احساس شود . این وزنها یا از پایههای سالم ساخته میشوند و یا از سالم و محذوف، مانند وزنهای:
فعولن فعولن، فعولن فعولن یا: مفاعلین مفاعلین، مفاعلین مفاعلین
وزنهای: معفول فاعلاتن مفعول فاعلاتن
مستفعلن فعولن، مستفعلن فعولن
چنانکه پیداست این وزنها پویایی تحرک بیشتر دارند و پس از هر دو رکن تکرار آن لازم میافتد. اما بیشترینه وزنهای قصاید ناصرخسرو از این وزنها نیستند. بلکه وزنهای روانند یعنی بنابر تعریف که از وزنهای رقصان نمودیم این نوع وزنها جریان دارند و تمامت بحر را از جایی نمیتوان به دو قرینه مساوی جدا کرد، مانند وزن مفعول مفاعلن فعولن درین قصیده:
از من برمید غـــــــــــم گسارم
چون دید ضعیف و خاک سارم
گـــــــــــــــــرد در من نیــــارد
گشتــــــن نه رفیقــــم و نه یارم
همچنان وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن که ناصرخسرو این قصیده را بران وزن سروده است:
ای آن که جز طرب نه همی بینمت طلب
گر مرد می ستور مشو مرد مـــــی طلب
بر لذت بهیمــــی چون فتنــــه گشتهای
بس کرده ای بدان که حکیمت بود لقب
وزنهای روان که چون وزنهای رقصان دیوان شمس به درد دست افشانی و سماع نمیخورند برای خلوتهای سکوت والتداد اند، مگر این وزنها را نیز بنابر صراحت موسیقایی آن میتوان به وزنهای تیره و روشن تقسیم نمود.
باید اعتراف کرد که این تبیین دریافتههای دکتورشفیعی کدکنی میباشد که واژهگان شفاف و کدر را بر دو نوع وزن روان به کار میبرند. به پنداشت دانشمند موصوف وزنهای شفاف همان وزنهایی برند که با نخستین بار شنیدن نظام ایقاعی آن احساس شود. هرگاه تناسبهای ریاضی و هندسی وزنی را در نخستین بر خورد احساس ننماییم آن وزن را کدر نامیده است.(۱) و این نکته نیز کاملا نسبیست، یعنی وزنی به تناسب وزنی دیگر روشن یا تیرهٰ،شفاف و یا کدر است، نه چنانکه همه وزنهای روان را بتوان به دو دسته روشن و تیره تقسیم نمود، طور مثال در دیوان قصاید ناصرخسرو به ویژه درهمان صد قصیده بر آن بنا یافته است:
چون که نکو ننگری جهان چون شد
خیر و صلاح از زمانه بیـــــرون شد
هیچ دگــــــــرگــــون نشد جهان جهان
سیــــــرت خلق جهان دگـــــرگون شد
تیره و کمتر محسوس است. این وزن در نخستین بر خورد، در نخستین بار شنیدن یا خواندن کمتر احساس میشود، تا وزن مفاعلن فعلاتن که در این قصیده به کار رفته است:
نهاد عالم ترکیب و چرخ و هفت اختر
شد آفریده به ترتیب از این چهار گهر
ز آب روشن و از خاک تیره و آتش و باد
چهار گوهـــــــر و هر چار ضد یک دیگر
و وزن قصیده یاد شده هر گاه با قصیده دیگری مثل قصیدهیی که بر وزن فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع سروده شده است برابر گذاشته شود، تیرهتر مینماید. و این قصیده از نگاه وزن روشنتر از آنست:
چنــــــــد گویی که چو هنگام بهار آید
گل بیـــــــاراید و بادام ببـــــــــار آید
روی بستان را چون چهره دلبـــــنـــدان
از شگوفه رخ و از سبــــــزه عذار آید
و اینکه ناصر خسرو بیشتر وزنهای روان را به کار بسته است و بیشتر بر وزن های روان تیره شعر سروده است چنانکه در آغاز اشاره نمودم، از نگرش او به هدف شعر یا دقیقتر به هدف شعرهای خودش بر خاسته است. یعنی با آرمان ادبی و هنری او همسویی دارد. شعر ناصرخسرو نه شعر داغگاه ودربارست و نه شعر و جد و سماع ونه شعر خلوتهای عارفانه و زمزمه دل . شعر ناصرخسرو شعرمنبر و شعر خطبه و خطابه است، شعر اندرز و ارشادست و به یک سخن به سخن خودش شعر زهد و شعر پند و حکمت است که میسراید:
در رنج سخن بگشای در پنــــد غـــــــزل را در بدست زهد در بند
باب پنـــــد باید شســـــت دل را چو سالت بر گذشت از شست و ازاند
آقای محمد رکنی مینویسد که: (( امروز نه تنها محققان و سخن سنجان، بلکه هر خواننده شعری برای شاعر رسالت و مسوولیتی اجتماعی قایل است. از شاعر انتظار دارد . وظیفه خود را در روشنگری افراد جامعه و رهبری افکار با سخنان حقیقت آمیز و گفتار موثر خویش انجام دهد و ذوق و هنر را در اصلاح و رهنمونی مردم به کار اندازد وبا سخنان سریع و تندی که از تیرهای آتشین کارگرتر است ظلم و دروغ و تجاوز را نا بود گرداند و با راهنماییهای مشفقانه به عدل و راستی و احقاق حق مدد رساند. اگر ما در پهنه وسیع ادبیات فارسی چند تن شاعر معدود{محدود} داشته باشیم که به این وظیفه انسانی قیام کرده باشند، بی تردید مقدم آنان سخن سرای حکیم ناصرخسرو قرار دارد.)) (۲)
و این ترجیح هر گز بلا مرجح نیست، چه شاید از رودکی پدر شعر دری تا استاد خلیلی باز پسین سالار شعر پیشینه ما شعرهای شامل پند و حکمت کما بیش گفته شده باشد مگر در دیوان ناصر خسرو موجهای اصلی پویش و خروش رودبار سخن او را میسازد همانا اندرز و ارشادست نه خواست دیگری. از اینجاست که بحرهای عروضی روان و حتی گاه روان تیره را که برای خطابه و ارشاد مناسب است در سرایش قصایدش برگزیده است.
پس از وزن قصاید آنچه پیش چشم میتابد تناسب آوایی در زنجیره بیتها یا به سخن دیگر هم آهنگی کلی ویا قسمی واژهگان در بیت هاست، این هم آهنگی به صورت روشنتر آن به شکل تکرار تجلی یافته است، به دو نوع :
یکی تکرار واژهگان و عبارتها با عین معنی که آن هم خود، دو کاری را انجام میدهد: یکی ایجاد تکرار آوایی و کمال بخشیدن به موسیقی کلی و شعر و دیگری جهت اتکای استدلال و اثبات مسایل و تاکید چون درین بیتها تکرار خوار و ارزان و بنده و زندان و دیبا و فردا و لاجرم و نهان و جهان که از قصاید مختلف گزیده شدهاند:
ز چیزهای جهان هر چه خوار و ارزان شد
گـــران شده و شمر آن چیز خوار ارزان را
تــرا تن تو چو بندست و این جهان زنـــدان
مقــــر خــــویش مپندار بند و زنـــــــدان را
********
قدات چو سرو روی چو دیبا خوش
واراسته به دیبـــــا دنیـــا را
لیکــــــن وفا نیاید از و فردا
امروز دید باید فـــــــردا را
*****
لاجــــــرم نسپرند راه خطا
لاجــــرم دل به دیو نسپارند
لاجرم هم چو مردم از حیوان
از همه خلـــق جمله مختارند
*****
به چشم نهان بین نهان جهان را
که چشم عیان بین نبیند نهان را
نهان در جهان چیست آزاده مردم
نبینی هنان را ببینــــــی عیان را
یا مانند تکرار کام و زکام و هگروز عباراتی مشابه درین دو بیت:
ما میزبا خسیس که رنجه کند تــــرا
پوسیده نرم نرم و چو مر کام را زکام
جز رنج کی هگرز بینی تو از خسیس
جز رنجه کی بدید هگرز از زکام کام
و همان گونه تکرار کم بیش و زر و عیار در این دو بیت:
کم بیش نباشــــد سخن حجت هرگــــز
زیرا سخناش پاکتر از زر عیــارست
زر چون به عیار آید کم و بیش نگــردد
کم بیش شود زری کان باغش و بارست
چنانکه از مثل ذکر شده پیداست گاهی تکرار نظامی را به خود میگیرد که در کتب بلاغت به انواع هجدهگانه ردالعجز علی الصدر یا ردالصدرعلی العجز اشتهار دارند،(۳) مانند این بیتها:
دامن و جیب مکـــــن جهد که زربفت کنی
جهد آن کن که مگر پاک کنی دامن و جیب
زیور و زیب زنانست حـــــریر وزرو سیم
مرد را نیست جز از علم و ادب زیور و زیب
*******
جهان را به آهن نشایدش بستن
به زنجیر حکمت ببند این جهان را
بسان گمان بود روز جوانی
قراری نبودست هر گز گمان را
*******
چو گویی بود مستعین مستعان گر
نباشد چنیــــن مستعین مستعان را
*******
یکی رایگان حجتی گفت بشنو
ز حجت مرین حجت رایگان را
پادشاه بر گام های دل که باشد پارسا
پارسا شو تا شوی بر هر مرادی پادشاه
کار زو هرگز نباشد پادشاه بر پارسا
جالب آنست که ناصرخسرواین پارسی سرای نامدار بلخ از شیفت کان تکرار بود و در آن شگرد هم موسیقی مییافت و هم تاکید و پایههایی برای استدلا چنانکه گوید:
در شعر ز تکرار سخن پاک نباشد
زیرا که خوشآید سخن نغز به تکرار
نوع دوم تکرار این است که واژهگان هماوا، مگر دارای معانی گوناگون در یک مصرع یا بیت با چند بیت متوالی تکرار شوند. این شگرد ادبی از سویی ایجاد هم آوایی و موسیقی مینماید و از دیگر سو دو گونهگی معنای در محتوای شعر تولید نموده ذهن را به درنگ وا میدارد و برد و راهه تردید میکشاند.
کار برد واژهگان هماوا با معانی گوناگون درعلم بدیع مشمول انواع جناس میباشد و در ادبیات شناسی اروپایی کالامبور نامیده میشود. این نوع تکرار بسامد چشمگیری و قابل اعتنایی در اشعار ناصرخسرو دارد، مانند در بند(=درغل و زنجیر) ودر بند (=ببند) درین بیت:
در بند مدارا کن و دربند میــــان را
در بند مکن خیره طلب ملکت دارا
همچنان کار برد دو واژه هماوای نیارم و نیارم، نخستین به معنای نمیآورم و دومین به معنای نمیتوانم ، در این بیت :
روی نیارم سوی جهان که نیـــــــارم
کین به سوی من بترز گرسنه مارست
همان گونه کار برد واژه نوا وبی نوا به معانی گوناگون یعنی نوا به معنای لحن و آواز و نوا به معنای ساز و برگ زندهگی و نو ابه کسر نون به معنای دشمنی درین دو بیت:
تا بینوا جهـــــان به نوا گشت عندلیب
بر شادی از نوای جهان در نوا شدست
گـــر چه نوا و لحن نبد باغ راه گـــــزر
آن بیــنـــــوا و لحن کنون با نوا شدست
و اکنون بیتهای دیگری حاوی شگرد کالامبور نقل مینمایم تا خواننده را با جایگاه این صنعت در شعر ناصر خسرو آشنایی بیشتر میسر شود:
شاخ و شجرد هر غم او مشغله بار است
زیرا که برین شاخ غم و مشغله بار است
******
و بالست بر مرد عمر درازش
چو عمر درازش فزاید درازش
******
گر به خروار بشنوند سخن
به گه کار کرد خروارند
*****
ز جور لشکر خرداد و مرداد
محالست این طمع هیهات هیهات
کسی دیدی که دادش داد خرداد
ز بهر آن که تا در دامت آرد
چو مرغان مر ترا خرداد خور داد
که خور داد از که گیتی مرد بایدش
از آن آید پس خرداد مرداد
نکته دیگر که در تکمیل موسیقی شعرهای ناصرخسرو و انبار است هماوایی قسمی واژهگان میباشد صرف نظر از آن که تنها فونیمهای آغازین همسان باشند یا وسطی نهایی و یا بدون تناسب جایگاه در واژه، فونیمهای همسان در جاهای مختلف واژه گان یک مصرح یا بیت قرار گرفته باشند و ایجاد همآهنگی نمایند، مانند هماوایی فونیمهای صامت را لم، آرومصوت های آ، و، هی در واژه گان نشسته در این بیت:
اوداد مرا بر رمه شبانی
زین می بروم با رمه رمارم
هم چنان هماوایی قسمی واژهگان ترسان ساومو من وایمن در این بیت:
گر مارنه ای مردمی از بهر چرا اند
مومن ز تو نا ایمن و ترسان ز تو ترسا
و هماوایی قسمی واژه گان تن و تنها در این بیت:
دارا که هزاران خدم و خیل و حشم داشت
بگذاشت همه پاک و بشد با تن تنها
و هماوایی قسمی واژه گان خراس و خراسان در این بیت:
نگه کنید که در دست این و آن چو خراس
به چند گونه بدیدید مــــر خـــراســــان را
و همچنان هم آوایی قسمی واژهگان قصر و قیصر و پرو پران در جنب هماوایی کلی واژه خان (=خانه) و خان(= بزرگ قوم) در این بیت:
برون کند چو در آمد به خشم گشت زمان
زقصر قیصر و از خان خویشتن خان را
نگاه کن که به حلیت همی هلاک کنند
ز بهر پر نکو طاوسان پران را
در اینجا دو نکته را قابل یاد آوری میدانم: نخست آنکه آگاهانه از حرف سخن نرفته است، چه حرف شامل شکل نگارشی صداهاست و از آن دیدگاه ذ، ز، ض و ظ حروف جدا گانهاند اما از دیدگاه صوت در زبان دری یک فونیم به شمار میروند. دیگرکه فونیمها نظر به مخارج، گوناگوناند و هنگام تلفظ آواهای گوناگونی تولید مینمایند، مانند اینکه از بیست و سه فونیم صامت زبان دری هشت تا که از حبس تا هوا در یکی از مخارج حاصل میشوند .فونیمهای انسدادی نام دارند که باز بنابر لرزش تارهای صوتی حنجره هنگام ادای آنها به آوایی و بی آوا تقسیم میشوند. مثل پ، ت و ک انسدادی اند و بیآوا اند و ب، د و ک که انسدادی آوایی اند بر آن زمینه ارزش صوتی طنینی فونیمها متفاوت است. آن دسته شان که لشوی و دندانی استند هنگام تلفظ طنین بیشتری دارند، مانند: ش، س، ث، ز، چ وغیره( در اینجا لازم بود تا از الفبای صوتی کار گرفته میشد اما چون آشنایان با آن الفبا با اندک شماراند، نا چار به نگارش حروف پناه بردم.)
تعدادی دیگر طنین کمتری دارند،ت، ط، ج، ر گرویی دیگر نیم گنگ و بقیه تمام گنگ به شمار میروند.(۴) پس تکرار فونیمهای سه و شه در این بیتها ارزش موسیقیایی بیشتری دارد:
از ما به شما شادتر از خلق که باشد؟
چون بودش مارا سبب و مابه شمایید
پور نور و صور شد ز شما خاک از یرا
مایه صور و روشنی ز کان ضیایید
یا این بیت:
ای شعر فروشان خراسان بشناسید
این ژرف سخن خای مرا گر شعرایید
و ارزش موسیقایی این بیت که آوای در سراسر آن طنین افگنده است از آن بیت پیشینه بارها کمتر است:
مخور از خوان او نه پخته نه خام
مخر از دست او خمیر و فطیر
و همچنان این بیت دیگر با آوای خراشیده خی در فضایش آهنگ هماوایی سینها و شینها را ندارد:
ای خردمند مخور خیره خرافاتش
که تو باری نه چنو خربط و شمعونی(۵)
ماخذ:
۱- موسیقی شعر، دکتور محمدرضا شفیعی کدکنی، ص ۳۹۶٫
۲- یاد نامه ناصرخسرو، ص ۲۱۶
۳- صناعات ادبی، استاد جلال الدین همایی، ص ۹۸و۱۰۲٫
۴- پیوند موسیقی و شعر حسین علی فلاح، ص ۷۲و۷۵٫
۵- همه نمونههای شعری از دیوان اشعار، به تصحیح نصرالله تقوی انتخاب شده اند.