برخی از واژه‌های سره فارسی دری سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی

برخی از واژه‌های سره فارسی دری سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی

نویسنده: عین الدین نصیر

منبع: فصل نامه فرهنگی، ادبی و پژوهشی حجت، شماره دوم، از سال دوم، شماره مسلسل ششم، صفحه ۲۸-۳۵، سرطان –  سنبله ۱۳۷۰٫

نگارنده از ده سال به این طرف در باره واژه‌گان تاریخی زبان فارسی دری کار می‌کنم. در این مدت بسیاری از گوهرهای گران‌بهای واژه‌گان فارسی را باز یافت کرده‌ام که زندانی بی‌مهری‌های از خود و بی‌گانه بوده‌اند.

بر رغم آنانی‌که می‌گویند واژه‌های مرده را نباید به کار برد، زیرا ایشان مرده را، زنده نمی‌پندارد، ما چنین اندیشه‌یی را در خصوص واژه‌های کهن گاه شناختی نداریم، زیرا مده پنداران واژه‌های کهن مرتکب اشتباه نا بخشودنی می‌شوند. (۱) ایشان نهاده‌های زیست شناسی را با زبان شناسی آمیزیش می‌دهند و این کار کرد شان به دور از پایه‌های دانشی است. درست است که زبان شناسی بازیست شناسی وابسته‌گی دارد و این وابسته‌گی  در امر آفرینش آواز از نگاه جنبش‌های اندام‌های آواز آفرین آدمی است. روشن است، واژه نهاده گفتگوی (بحث) واژه شناسی می‌باشد و ارتباطی با فلسفه و خرد شناسی دارد نی به زیست شناسی و کالبد شکافی. از این روی، تن هستی زیست شناسی است و با از آن هستی‌های زبانی هم‌داستانی نمی‌دارد.

پدیده زیست شناختی پس از مردن نه تنها خصلت گوهری خود را از دست می‌دهد، بلکه تجزیه شده با خاک یک‌سان می‌گردد. در برابر پدیده زبانی پس از افتیدن از پیش دیدها متروک شده جایش را پدیده نو می‌گیرد و یا جایش خالی می‌ماند. این رنگ پدیده رو به سوی تجزیه و فاسد شدن نمی‌نهد، بلکه به دور از زبان معیاری در متون کهن نوشتاری یا در دور افتاده‌ترین لهجه‌ها به همان چهره سر چشمه‌یی و یا با دیگر گونه‌گی به زنده‌گی خود ادامه می‌دهد. به راستی، در این راستا واژه‌گان زبان پیشامدهای ناگوار را بیشتر در خود می‌پذیرد. این پیشامدها واژه‌ها را از زیستن کاری (فعال) در جهان زبان باز می‌دارد.

بنابراین واژه‌های نمی‌‌میرند، بلکه باز داشت می‌شوند. چون پیشامد‌های ناپسند روزگار برخی از واژه‌های پایه‌یی تبار و پسندیده زبان را و به‌خصوص زبان بی‌پشتوانه سیاسی را به روی اندیشه نا بجای سیاسی جای کارایی (فعالیت) نمی‌دهد، بر فرزندان آگاه آن زبان لازم است تا این زبان واژه‌های باز داشت شده را از متون زبان و از درون لهجه‌ها بیرون کرده به مفاهیم نو و حتا به مفاهیم و معناهای اصلی شان به کار گیرند و خانه و ماوای پدری شان را برای  شان باز بدهد.

زبان شناسی نوین نام واژه (اصطلاح) مرده را به روی دلیل‌های که گفتیم به کار نمی‌برد بلکه نام واژۀ، کهنه واژگان را در این مورد به کار می‌گیرد. از این نگاه زبان شناس باز کار برد واژه  کهنه را در زبان مجاز می‌داند و مانعی در راه آن نمی‌بیند. به گونه نمونه ناصر خسرو، واژه بزرگی جوی را به کار می‌گرفته است.(۲) و امروز این واژه می‌تواند به مفهوم و معنای عظمت طلب و شوونیست استعمال شود. از جانبی، از کار برد این واژه، واژه‌های بزرگی جویی، بزرگی جویی گرایی و بزرگی جویی گرا را نیز می‌توان ساخت. با آه و درد باید گفت که برخی از روشن فکران این اندیشه را به روی این که کهن است و اکنون به باور ایشان فایده‌یی در آن متصور نیست، به خوشی  استقبال نمی‌نمایند. به پاسخ ایشان باید گفت کهنه واژه‌گان زبان فارسی پدیده‌های باز داشت شده زبانی‌اند که از راه عامل‌های زورمند بر زمان از نزد ما دور ساخته شده‌اند. باز کار برد آن‌ها نه تنها به توان‌گری واژه‌گان زبان فارسی سودمند است بلکه کنش تاریخی ما را نیز روشن می‌سازد. از جانبی بر پایه گفته علی شریعتی پا بندی به سنت خود نساخته یا رهایی از زندان سنت موروثی که خواست توانا دستان در آن دخیل بوده است تقلید است و گونه‌یی از خود بیگانه‌گی به شمار می‌رود.(۳)  پس باز کار برد کهن واژه‌گان زبان فارسی دری بازسازی شخصیت فرهنگی و انسانی فرزندان این مادر معنوی است.

بد بختانه ، در این راستا، هم در ایران هم در کشورما و هم در تاجکستان کارکم‌تر شده است. این‌جا و آن‌جا، اگر کاری صورت گرفته باشد، در زمینه دستور بوده است. در زمینه‌های آوازی و واژه‎‌گانی کار کم‌تر صورت گرفته است. در زمینه ‌دستوری هم کارها ناقص بوده، لغزش‌‎های سخت دانشی را با خود همراه دارند. این پیش‌آمد ضایعۀ بزرگی است در میدان پژوهش‌های تاریخی زبان فارسی دری. به روی همین آرمان پاکیزه کار را در واژه شناسی تاریخی آغاز کرده‌ام تا به گفته شریعتی، خویشتن را کشف کرده و به ظرفیت‌های انسانی خویشتن ایمان پیدا نماییم و به سوی ارزش‌های انسانی خود که در ما هستی داشته است  و از ما گرفته اند، باز گشت آگاهانه وانسانی کنیم(۴). زیرا شناخت واژه شناخت زبان است و شناخت زبان، شناخت ارزش والایی انسان است. اما گفته‌اند به یک گل بهار نمی‌شود، این آرمان به تنهایی از دست من به رنگ نیکو جلوه نمی‌نماید، بهتر است ، فرزندان دیگر این مادر معنوی در این امر با من انبازی کنند، آن وقت به گفته حافظ:

حسنت به اتفاق ملاحـــت جهان گـــرفت

آری به اتفاق جهان می‌تـــــــــوان گرفت

کار به رنگ دانشی و رسا از آب در می‌‎آید.

با هستی این کمبودی، کار در زمینه واژگان تاریخی زبان فارسی از راه راهنمایی تک نگاره Monograph های دانش جویان رشته دری دانش‌کده ادبیات دانش‌گاه کابل، نوشتن مقاله‌ها و فرهنگ‌نامک‌ها به کوشش نگارنده دوام دارد. بر پایه همین کوشش در این اواخر در باره واژه‌های سره زبان فارسی دری در آثار فرزند فرهیخته خراسان زمین، یعنی ناصرخسرو خود به تنهایی کار می‌کنم. در این روند، واژه‌های سره فارسی دری در سفرنامه  به تمامی بیرون نویس شده زیر کار است. دانش‌مند فرزانه، فرزند ارجمند خراسان، ناصرخسرو قبادیانی آثار گران‌بهای فلسفی خرد جویانه،‌ کلامی، دانشی و ادبی از خود به جهان فرهنگ به یاد گار گذاشته است. او نوشته‌های آزاد تاریخی و جغرافیایی ندارد. با این‌هم سفرنامه وی را در حکم  یک نشانه جغرافی گاه شناختی می‌توان به‌شمار آورد، این خرده نگارک (رساله) معلومات با ارزشی را از وضع‌های اجتماعی، سیاسی، تاریخی، جغرافیایی، جامعه شناختی، مذهبی و حتا ادبی‌ جهان اسلام به ویژه  فلات ایران و مصر به خواننده خود می‌دهد.

سفرنامه با داشتن  چگونه‌گی‌هایی که از آن‌ها در بالا یاد آوری کردم، پهلوی ارزش‌ناک زبانی را نیز در خویشتن دارد. این اثر از دید ویژه‌گی‌های دستوری، آوازی و واژه‌گانی می‌تواند مورد  پژوهش و فروکاوی قرارگیرد. این ویژه‌گی‌ها کنج‌های تاریک زبانی سده پنجم جهان فارسی را روشن می‌سازد و نسل جوان را از شخصیت سر چشمه‌یی زبان شان آگاهی دانش‌مندانه می‌دهد. در سفر نامه واژه‌های خالص فارسی چند بعدی‌اند. در این روند، بعدهای معنایی ساختاری، نام شهرها،  جای‌ها، نام روزگاران (یعنی نام‌های گاه شماری سال و ماه و روز و دیگر وقت‌ها) صفت‌ها و کنش واژه بسیارتر چشم گیر می‌نمایند. این پدیده‌ها در فرهنگ‎‌نامکی که بدین امید تهیه دیده شده است به درازا شناسانده خواهند شد.

واژه‌های سره فارسی دری در سفرنامه زیر نام فرهنگ‌نامک تفسیری به جامعه زبانی فارسی دری و دوست داران این فرهنگ پیش‌کش خواهدشد، فرهنگ‌نامک تفسیری بدین معناست که واژه هم از دیدگاه در زمانی و هم از دیدگاه هم‌زمانی مطالعه‌های زبانی مورد پژوهش قرار می‌گیرد. هم‌چنان دید بیرونی زبان که مراد از تاثیرهای زنده‌گانی آدمی و دانشی او بر زبان می‌باشد، نیز مورد بررسی و فروکاوی قرار می‌گیرد. برافزود بر این کوشش می‌‍شود تا آمار کار برد واژه‌ها در سفرنامه ناصر نیز گرفته‌آید.

در سفرنامه که بین سال‌های ۴۳۷و ۴۴۴ هجری قمری نوشته شده است. بیش از شصت واژه سره فارسی که امروز به روی دلایلی از آن‌ها کار گرفته نمی‌شود، به همان معنا ومفهوم پایه تباری خود ماندگارمانده‌اند. این واژه‌ها هم پسندیده‌اند و هم فصیح خوش بختانه برخی از این واژه‌ها در کشور هم‌زبان و هم آئین ما یعنی ایران امروزی کار برد فراخی دارند، مانند: دیما، شهریورماه، بهمن ماه، گرمابه، شهرستان و امثال آن‌ها.

چنان‌که می‌دانیم و جهان می‌داند، فرزند دانش‌مند و دوست‌دار خراسان زمین ناصرخسرو در ذیقعده سال۳۹۴ه ق در قبادیان زاده شده و در سال ۴۸۱ه ق در یمگان بدخشان چشم از جهان فرو بست.

ناصر هنگامی‌که به سن زبان آموزی رسید ، زبان مروج روزگار خویشتن یعنی فارسی را آموخت او تا چهل ساله‌گی پیش از دیگر گونی احوال، در جامعه زبانی فارسی دری می‌زیست و پس از بازگشت از سفر نیز در همان جامعه زنده‌گانی خود را سپری کرد.

آشکار است که ناصر به همان زبان و به هنجار سده پنجم هجری سخن می‌گفت و می‌نوشت. پس آفریده‌های دانشی و خرد شناسانه او به همان زبان روزگارش، فارسی دری بوده است . از این رو، واژه‌هایی را که ناصر در آثارش به کار گرفته، در حقیقت به حیث فرزند معنوی وی به شمار می‌توانیم آورد.

نا گفته پیداست که واژه‌هایی را که ناصر خسرو در نوشتار و گفتار به کار می‌گرفت ، مردم هم‌زبانش آن‌ها را استعمال می‌کردند. پس واژه‌ها ی کار برده شده حکیم فرزانه ما در بلخ و سر زمین‌های دیگر خراسان تاریخی،  زاده شده‌اند و از دارایی فارسی زبانان کشور ما به شمار می‌آیند.

بدبختانه، فرزندان معنوی دانش و متکلم ارجمند بلخ در زادگاه خود امروز زنده‌گی نمی‌کنند؛ بلکه بیرون از زادگاه به تبار (برخی از دانش پژوهان که عربی را با دین  مبین اسلام یکی می‌دانند، به راه خطا می‌روند، چنین نیست که ایشان می‌گویند. عربی پدیده زبانی ودین پدیده گروشی است. پس عربی چیزی دیگری است و اسلام چیزی دیگر) یا فرنگی تبار و یا واژه‌های بی‌اندام سیاسی به کار گرفته می‌آید، یعنی خانه و کاشانه آن‌ها به دست بیگانه‌گان افتیده می‌باشد. آیا جای خنده و شرم بر ما فرزندان نا آگاه  این مادر معنوی نیست که بیگانه‌گان را در خانه و زاد بوم خود، جای بدهیم و بیگانه پرست و از خود بی‌گانه شویم.

بنا به دلایلی که در بالا از آن‌ها یاد آوری کردم، چندی از واژه‌های  به کار رفته  در سفرنامه ناصر خسرو را که پایه ساختاری – معنایی خویش را هنوز نگهداشته اند، در این نوشته کوتاه  با همال مروج  آن‌ها می آورم و باز کار برد آن‌ها را در جامعه زبانی فارسی کشور خود مان و تاجکستان پیشنهاد می‌کنم تا از راه  وحدت واژگان یگانه‌گی زبان فارسی کامل گردد. اینک آن واژه‌ها:

۱-  آدینه: جمعه

۲- آبانماه: ماه عقرب.

۳- آذر ماه: ماه قوس.

۴- دیماه: ماه جدی.

۵- مرداد ماه: ماه اسد.

۶- پهنا: عرض.

۷- کفش: بوت.

۸- گرمابه: حمام.

۹- اسفندار مذ (که امروز ایرانیان اسفند ماه می‌گویند): ماه حوت.

۱۰- دریا: بحر.

۱۱- باج‌گاه: گمرک.

۱۲- آب‌گیر: حوض.

۱۳- بیمارستان: شفاخانه.

۱۴- فراخی: وسعت.

۱۵- شهریورماه : ماه سنبله.

۱۶- بازرگان: تاجر.

۱۷- بهمن ماه: دلو.

۱۸- بازار: مارکیت.

۱۹ فروردین: حمل.

۲۰ اردی بهشت: ثور.

۲۱- خرداد ماه: ماه جوزا .

۲۲- کارگاه: فابری‌که یا زاد دو یا کامبیات .

باید گفت که از پیوستن برخی از واژه‌های آمده در سفرنامه ناصرخسرو که مفهوم و جای کاربرد شان اکنون کهنه شده با واژه‌های دیگر فارسی، برای مفاهیم ومعنانی نو می‌توان واژه ساخت. به طوری نمونه، اگر واژه کهربا را با نردبان پیوند نماییم (کهربا + نردبان- کهر با نردبان) واژه آمیخته کهر با نردبان را به دست خواهیم آورد که می‌تواند به جای آسان سور یا الفت به کار برود یا پیوستن واژه بزرگ با نایژه( بزرگـ + نایژه-  بزرگ نایژه) بزرگ نایژه می‌شود و به جای پایپ لاین به کار می‌تواند رفت. خداوند اگر به من وقت داد، این خواست نیک را در فرهنگ نامک تفسیری به درازا ارائه خواهیم داد.

در این‌جا برخی از واژه‌های دیگر را که در سفرنامه آمده‌اند و می‌توانند به مدلول اصلی به کار روند و یا مدلول جدید به آن‌ها داده شود، می‌نویسیم:

فرسنگ،‌ شهرستان،‌ جنگ گاه، کاروان بارو، در یوزه، درگاه، درز، روزن، ناودان، ارش، اورمزد روز، خروار، پاسبان ، اشکوب، رود، گز، زره، جوشن، خود، کوهه، نیزه‌ور، سپاه‌سالار، روزگار چراعد، پیله‌ور، باردان، برده دار،‌ کنار، بامداد، دیهه، کاروان سرا……

برگرفته‌ها:

در تهیه فرهنگ‌نامک تفسیری و نوشتن این پارچه نوشته از این دو نسخه استفاده برده ام:

(۱) سیاحت‌نامه،‌ ناصرخسرو علوی، ناشر: زین العابدین الشریف الصفوی۱۳۱۲ه

(۲) سفرنامه حکیم ناصرخسرو، به  سعی و اهتمام میرزا محمد ملک الکتاب بمبئ c,p press1309ه.

۱- غلام‌علی حداد عادل، « حفظ زبان فارسی و ترک جویی با عربی» نشر دانش، شماره سوم،‌ سال سوم، فرور دین و ارد بهشت، ۱۳۶۲، ص۳٫

۲- ناصر خسرو در خوان الاخوان می‌گوید:« خویشتن بنیان و بزرگی جویان از آموختن ننگ داشتند واز پس خداوندان دین نرفتند…». رک به خوان الاخوان تهران: از اتشارات کتاب‌خانه بارانی،۱۳۳۸ه، ص ۱۸۳

۳- دکتر شریعتی، دیالکتیک توحیدی: فلسفه انسان، دفتر سوم، انتشارات: ارشاد(بنیاد شریعتی)، ۱۳۵۹، ص ۱۶۰٫

۴- همین اثر ص ص ۱۶۰-۱۶۱٫

 

نشر شده در: حکیم شناسی, دانشمندان و متفکرین, دانشمندان کلاسيک, دبستان حکيم, دریچۀ به سوی کتاب, فصلنامه حجت, مقالات

بدون نظر.

نظر دهيد


Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.