رو نوشت‌ها

رو نوشت‌ها

نویسنده: دوکتور محمد حسین بهروز

منبع: فصل نامه فرهنگی، ادبی و پژوهشی حجت، شماره چهارم،  سال دوم، صفحه ۲۴-۵۱، شماره مسلسل هشتم، حوت – جدی، ۱۳۷۰

……بابد تذکر بدهم که در دهه سی کتب و آثار قلمی زیادی را یا شخصاً«استنساخ کرده‌ام یا دوستان گرامی بخواهش من آن‌ها را رو نویس نموده‌اند. از آن‌جا که همه نسخ خطی بوده‌اند و اکثر کم پیدا، شاد و نادر حتی بعضی منحصر به فرد می‌باشند و خدا می‌داند با تحولات سال‌های اخیر چه‌ها که بر سر آن‌ها نیامده و بیشتر تلف و ضایع نه شده باشند، تا جایی‌که یاد داشت‌ها و حافظه‌‍ام یاری می‌نمایند بصورت موجز به اساس سال کتابت آن‌ها را معرفی می‌نمایم تا برای علاقمندان وسیله آشنایی و شناخت باشد. همچنان لازم است گفته شود که تذکر ازین رو نوشت‌ها وسیله یاد آوری از نام نیک یک‌عده شخصیت‌های علمی، فرهنگی و ادبی مملکت که اکثر بدست فراموشی سپرده شده‌اند می‌شود چه یا اینکه اصل نسخه به کتابخانه‌های شان تعلق داشته در زمینه کرامت نشان داده‌اند و یا این‎که در رو نوشت نمودن استعانت و کمک کرده تشویق فرموده‌اند تا باشد که خاطره نیک آن‌ها در ذهن ما زنده گردد و از دستبرد فراموشی و نسیان وا رهد. عنوان مضمون نیز «رونوشت‌ها» قرار داده شد.

۱- دیوانچه اشعار امین الله امین برادرش حفیظ الله نسیم:

امین‌الله امین نوه سردار شیرعلی‌خان است. وی بیشتر عمر خود را در هند و کشمیر سپری کرده. از وی دیوانچه کوچکی‌ که محتوی دو حمد باری تعالی عزه اسمه (قصیده، مثنوی) سه نعت (قصیده و مخمس) و غزلیات مردف (۴۱ غزل) دو مخمس بر غزل‌های کلیم یک مخمس بر غزل صایب یک مخمس بر غزل حافظ، مثنوی مدحیه در ۲۲ بیت در مورد جدش سردار شیرعلی، مدحیه دیگر در یازده بیت نیز در مدح جدش که در کراچی گفته شده  و دو مثنوی کوچک فی‌التمثیل در هفت بیت و بیست و دو بیت می‌باشد باقی‌مانده است. در پایان غزلیات، برادر شاعر حفیظ الله خان نسیم چنین نوشته: «بتاریخ یازده برج حوت ۱۳۲۵ شمسی ختم شده غزلیات فقیر امین الله مرحوم بخط بی نمط این حقیر سراپا تقصیر حفیظ الله برادر امین مرحوم» از اشعار این شاعر وطن یک غزل در نوشته‌های نگارنده در دایره المعارف نشر شده غزلیات وی جنبه لیریک دارد.

اینک غزل او:

در بزم‌گه رندان آمد به غضب بنشست

ناکرده گناهی دل از تیغ جفایش خست

آشفته دویدم پیش، چون اشک بروی خویش

از عجز نهادم سر، چون زلف بپایش پست

نکشود سخن برلب از قهر بمن دلبر

بر بود قرار از دل در حلقــــــه زلفش بست

از تیغ جفایم یار افگند ز پا ناگه

از آب سرشکم شست از عیش جهانم دست

بر راه وفایم پا ننهاد زکین یکدم

هر چنـــد فگنــــــدم من در دامن پاکش دست

بر خاست ز آهم دود از طاق فلک برتر

بر عزم سفر جانان بر خانه زین بنشست

آمد ز وفا دلبر بار دگرم بر سر

مینا و قدح در دست از جام طرب سرمست

در بزم طرب دیشب میگفت امین طرزی

«یک قدر زمین مینا بر خاست چو او بنشست»

مصراع اخیر از غزل غلام محمدخان طرزی که با استقبال غزل حافظ شیرازی در کابل گفته، تضمین شده است.

نسخه‌یی‌که در دست من بود و تعلق به کتاب‌خانه مرحوم احمد جان رحمانی داشت در قسمت مخمسات یک ورق افتیده دارد بناء می‌توان گفت که امین بعضی مخمسات دیگر هم داشته. بصورت مجموعی در حدود شش‌صد بیت از اشعار امین درین نسخه باقیمانده است، امین الله امین قبل از سال ۱۳۲۵ هجری شمسی وفات یافته چه برادرش حفیظ الله نسیم درین تاریخ که کتابت مجموعه را ختم کرده اورا مرحوم می‌داند. این مجموعه حاوی ۱۱۳ صفحه می‌باشد و اشعار امین تا صفحه ۳۶ را در بر گرفته است.

دیوان اشعار نسیم هم مردف بوده سه حمدیه و دو نعت در آغاز دارد، در دیوان وی مدح دیده نمی‌شود. در بیشتر اشعار وی جنبه‌های اخلاقی و اجتماعی وجود دارد. در دیوانچه نسیم علاوه بر غزلیات، دو مخمس (بر غزل کلیم و ناصرعلی)، دو رباعی و یک فرد کتابت گردیده است.

هم‌چنان‌که تاریخ تولد و وفات امین بر من معلوم نشد و از زیست‌نامه وی اطلاع کافی در دست نیامد احوال حفیظ الله نسیم نیز مجهول ماند. غالبا پس از سال‌های سی وفات کرده. درین مجموعه در حدود ۱۳۰۰ بیت از اشعار وی به کتابت خودش درج گردیده است از طرز کتابت دیده می‌شود که حفیظ الله نسیم در نگارش خط نستعلیق ماهر بوده در پایان غزلیات چنین آمده:

«هو بعون و یمن خلاق زمین و آسمان ختم شد دیوان نسیم در مقام دار السلطنه کابل بخط بی نمط خود مصنف سنه ۱۳۲۶.»

یاد داشتی‌که بواسطه من پس از استنساخ صورت گرفته حاکی است: «بیاری و مددگاری حضرت باری تعالی دیوان نسیم و اشعار امین که در برج عقرب ۱۳۳۰ شروع شده بود به لیل دوشنبه ۳ قوس ۱۳۳۰ اختتام پذیرفت.» محمد حسین «علیل» چندی بنده «علیل» و زمانی‌هم «پریش» تخلص می‌کردم.

نمونه‌هایی از کلام نسیم:

غزل

بهر محفل شود بیقدر شخص از خود نمائی‌ها

نوای نارسایی دارد آخر این رسائی‌ها

کسی کوشد گرفتار کمند دام خود رائی

فغانش بر فلک خواهد رسید از بی نوائی‌ها

ز خود بینی بهتر کاری نمی‌باشد درین عالم

نمی‌زیبد ترا زاهد همه این خود ستائی‌ها

به درباری‌که صدق و صافی باطن بکار آید

چه حاصل باشد ای زاهد ترا زین جبهه سائی‌ها

فدا کن مال و جان را در رۀ یک‌رنگ بی‌رنگی

که تا آری بجا ای دوست پاس آشنائی‌ها

چو سرمه می‌دهد جایت میان چشم خود خوبان

اگر سازی تو ای عاشق به ساز بی صدائی‌ها

****

عاشقان‌را هر زمان در پرده ساز دیگرست

عارفان‌را هر زمان راز و نیاز دیگرست

زاهدان گر سبحه می‌آرند از بهر ریا

اهل دل را سجده دیگر نماز دیگرست

بگذر ای زاهد زخود بینی مشو مغرور خویش

زآنکه هر درویش را در پرده ساز دیگرست

گر چه غرق بحر عصیانم نیم نومید لطف

ز آنکه ما را شاه دیگر بی نیاز دیگرست

گر زبد خویی ترا رنجی رسد غمگین مشو

هر کسی را فکر دیگر امتیاز دیگرست

ساز ما با ساز زاهد رنگ یک‌رنگی نه بست

ز آنکه ما را مشرب و سوز و گداز دیگرست

ای نسیم از بهر دنیای دنی غمگین مباش

ز آنکه زینجا منزل و راه دراز دیگرست

از سه شعر دیگر نسیم بر می‌آید که وی را پسری بوده بنام عبدالله که در زندان زمان هاشم صدراعظم، شهید گردیده.

 

 

۲- دیوان عشقی و مخمسات علی بر غزل‌های حافظ:

عشقی یکی از شعرای دری زبانست که به‌این تخلص شعر می‌گفته. در تاریخ ادب دری از عشقی هروی ذکری هست. وی مشرب عرفان و تصوف داشته در همین رشته شعر صوفیانه دارد. دیوان مختصر مردفی که از آن رو نویس بر داشته شده است متعلق به هم‌صنفی‌ام در فاکولته ادبیات امین الله خان معلم مکتب حبیبیه بود. رونوشت این نسخه در سال ۱۳۳۱ صورت گرفته است. نسخه اصل سر و آخر ندارد غالبا اوراق معدودی از وی ساقط شده. این نسخه دارای ۱۶۰ غزل و ۱۵ رباعی و مثنوی کوچکی در ۱۱ بیت تحت عنوان «درباره جستجوی گوهر مقصود» می‌باشد. نسخه اصل ۹۵ ورق داشته هر صفحه دارای ۱۳ سطر است. در کتابت سهوهای املائی زیاد رونما گردیده.

نمونه کلام عشقی:

میرود بر اوج گردون کوس استغنای من

طعنه بر شادی دنیا میزند غم‌های من

من نمی‌‎خواهم سرا و قصر و ایوان فلک

گوشۀ ویرانه می‌‍خواهد دل شیدای من

در بهشت عدن اگر نبود مرا راه گذر

دوزخ سوزنده خواهد بود آخر جای من

نیستم راضی به‌خلد و دیدن حور و قصور

دوست می‌خواهد که در دوزخ بود ما وای من

آنچنان در عشقبازی داده‌ام نقد دو کون

کاندرین معنی نمی‌آید کسی همتای من

شد خلاصی از جهان یکباره‌گی در راه عشق

تا که عشق انداخت زنجیر جنون در پای من

عشقیا در باختم جان در سر سودای دوست

نیست غم گر نیست عالم را سر سودای من

* * *

ربود دین و دلم دلبران گجراتی

بسوخت خانه صبرم (نگار) بنگاله

اگر این بیت نسبت به تلازمات شعری و افاده مضمون برای ردیف صورت نگرفته باشد باید حدس زد که شاعر گجرات و بنگاله را دیده است. در همین رو نویس ۱۶ مخمس علی بر غزل‌های حافظ از حرف (ه، ی) نیز درج گردیده، بظن غالب علی شاعر کاملاً دیوان حافظ را مخمس کرده است. شعرای علی نام  و تخلص در ادبیات فارسی در حدود صد نفرند.

۳- گزینه دیوان مایل برنا بادی:

در این زمینه مقاله مفصلی در سه بخش نگاشته شده و برای نشر به مجله خراسان ارسال گردیده است که دو بخش آن در شماره‌های ۳۶-۳۸و۳۹ خراسان چاپ شده و بخش سوم آن آماده نشر می‌باشد.

۴- ‌دیوان هجری:

در زمره شعرای هجری تخلص که بیشتر از هفده تن می‌باشد این هجری دیوانی پر از اشعار عاشقانه دارد. خواجه حسن نثاری از هجری برادر زاده قاضی بلخ که لوند مشرب و مطایبه پیشه بوده یاد آوری می‌نماید.دیوانش محتوی غزلیات هفت بند در منقبت حضرت علی و دو واساخت می‌باشد. این دیوان و اشعار یکعده شعرای دیگر از جنگ قلمی که خلیل الله منجم زاهد بمن عاریت سپرده بود رو نویس گردیده است.

استنساخ بتاریخ ۹ حمل ۱۳۳۲ شروع و به تاریخ ۱۶ حمل ختم گردیده‌، دارای خط خوش نستعلیق، جدول طلا و سر لوحه زرنگار می‌باشد. غلطی‌ املائی کم‌تر دارد کاتب و زمان تحریر آن نظر به نبودن اوراق اخیر معلوم نشد. از دو سه مهریکه در آن موجود  بود چنین مستفاد می‌گردد که در قرن ۱۲هجری کتابت گردیده است. سجع مهرها «یا عباس علی» یا برعکس «یا علی عباسی ۱۱۹۵» می‌باشد. درین جنگ قلمی قدیم‌ترین شعر از سعدی شیرازی است، بیشتر اشعار متاخرین در آن آمده، طرز جمع آوری اشعار بصورت منتخب الدواوین ردیف بست عملی گردیده بناء می‌توان حدس زد که ممکن اشعار هجری نیز در آن بصورت مکمل نیامده باشد گرچه شعر یگانه شاعریست که بصورت مردف از «الف تا ی» درآن باقیمانده و آ‌ن‌را «دیوان هجری» عنوان کرده است.

اشعار شعرایی‌که ازین جنگ رو نویس گردیده عبارتند از: «نرگسی، قدسی، فصیحی، میرزا سنجر، درویش ملنگی، شانی تکلو، سلیم، رضای ساوجی، طالب، کلیم، میر ظریف هروی، ملا محمد الفتی، صیدی تهرانی، علیم، شاپور، وصلی، حزین، قصاب، ترجیع بند واقف، مخمس واقف، مخمس حافظ محمد اعظم، قضا و قدر حکیم رکنای کاشی، چند بیت از قضا و قدر فارغ، قضا و قدر محمد سلیم، قضا و قدر محمد علی رضای تجلی، مخمس مخلص بر غزل حافظ، بیمار و طبیب شریف، شفائی، نظام، مخمس فقیر، صالح و ترجیع بند میرزاملک قمی».

از اشعار هجری ۱۸۴ غزل، دو واسوخت (یک واسوخت بنابر کمبود یک ورق در اصل فاقد چند بند) و یک هفت بند (ترکیب بند) درین جنگ ثبت گردیده که مجموعا بیشتر از یک هزار و دو صد بیت می‌شود.

بند یک، واسوخت نخست:

ای شوخ جفا پیشه جفا چند توان کرد

آزار من بی سرو پا چند توان کرد

خون در جنگر اهل وفا چند توان کرد

قصد دل آزرده ما چند توان کرد

جور و ستم ای عشوه نما چند توان کرد

اینها به اسیران بلا چند توان کرد

تا چند به‌ما بر سر بیداد توان بود

تا چند به غمناکی ما شاد توان بود

 

بند اول واسوخت دوم:

ای دل آزار ز آزار دلم دست بدار

بگذر از جور و جفا ظلم و ستم را بگذار

رسم دلجوئی و آئین ترحم پیش آر

لب شیرین بکشا کام دل خسته بر آر

بگذر از خاطر اغیار برای دل یار

دامن چون تو گلی حیف بود در کف خار

گوش کن پند من از سایه خود دوری کن

غنچه سان جا به پس پرده مستوری کن

درین واسوخت هجری با معشوقه سر دعوا در پیش دارد و پیوسته وی‌را ملامت کرده سخنان ناهنجار حتی زشت گفته دعای بد می‌کند و برای او نا گواری‌ها از خدا می‌خواهد گویا که نه با معشوقه بلکه با دشمن سر سخت سر و کار دارد. عادتاً در واسوخت شکایت و نصیحت توام بوده سرتکانی‌های عاشق و رهنمایی‌ها و پندهای وی پهلوی‌هم قرار دارند. اگر در یک بند از هجر و زجر و بی‌وفایی معشوقه می‌نالد و حکایه می‌کند در بند دیگر سر پند و نصیحت را کشوده به‌راه نیکی و خوبی هدایت می‌نماید، چنانچه هجری نیز در واسوخت نخست عین روش را دارد ولی درین وا سوخت هجری به معشوقه هتک حرمت روا داشته او را به‌باد فنا می‌گیرد و سبب تحقیر و تخفیف او می‌شود که چنین پیش آمد در ادبیات دری کم نظیر است. در بند اخیر چنین ابراز بی مبالاتی می‌نماید:

یارب از باد فنا سرو قدت خم گردد

دل و جانت هدف ناوک صد غم گردد

نام نیکت به بدی شهره عالم گردد

شادی و عیش دگر گرد دلت کم گردد

دوستت کور شود خصم تو خرم گردد

شادی و خوش دلیت نوحه و ماتم گردد

 

همچو هجری نفسی شاد نه بینی خود را

از بلا و ستم آزاد نه بینی خود را

غزلیات هجری اکثر پنج بیتی بوده غزل‌های بسیار بیت، کم دارد.

نمونه‌یی از غزلیات:

باز دل مجروح و چشمم خون فشان از بهر چیست

اشک گلگون بر رخ زردم روان از بهر چیست

گرنه زلف سرکش او غارت دل‌ها کند

بر سر هر مودل صد ناتوان از بهر چیست

طره مشکین اورا گر نه بر هم زد صبا

بی دلان را تاب در رگ‌های جان از بهر چیست

میخلد در جان بلبل نشتری گویا ز خار

ور نه در پهلوی گل او را افعان از بهر چیست

هجری از عشق پری روئی اگر دیوانه نیست

در غریبی اینچنین بی خان و مان از بهر چیست

 

۵- مذکر احباب:

سید حسن خواجه نقیب الاشراف بخاری مولف این اثر یکی از فضلا و سرشناسان اواخر قرن دهم هجری است. حینی‌که اثر وی مذکر احباب را رو نویس می‌کردم این کتاب هنوز به‎‌طبع نرسیده بود گویند درین اواخر در نیم قاره هند بطبع رسیده است. نسخه که من از آن استنساخ نمودم متعلق به کتابخانه استاد فقید هاشم شایق افندی بود. نسخه افندی صاحب مرحوم نیز رو نویس نسخه‌ایست که فوتوکاپی آن به موزیم کابل تعلق دارد و این فوتوکاپی نسخه کتابخانه برلین است که به‌خط ویسی هروی مشهور به کاتبی کتابت گردیده. افندی صاحب مرحوم موقعی‌که ریاست تعلیم و تربیه وزارت معارف را بعهده داشتند فوتوکاپی‌یی را که غالبا بخواهش وی از برلین رسیده بود به محمد قاسم خان متخلص به ابن امین سپرد تا از روی آن نسخه‌یی برای وی بردارد. این رونویس را ابن امین به سال ۱۳۵۸قمری به پایان رسانید.

ویسی اصلی نسخه را در زمان حیات مولف (هشت سال قبل از فوت) در سال ۹۸۳ هجری به‌پایان رسانیده است. وی در پایان می‌نویسد:

لکاتبه

ویسی هروی مجاور خاک حرم

در راه نیاز کمتر از خاک قدم

در نهصد و هشتاد و سه این نسخه نوشت

او را به دعا یاد کنند اهل کرم

ویسی پس از این یک غزل خود را به‌خط خویش نیز درج اثر کرده است چون اشعار وی نادر می‌باشد آورده شد:

مدام چهره‌ام از خون دیده رنگین است

گلی که چیده‌ام از باغ عاشقی اینست

زبان مبند ز دشنام چون دعا کنمت

که گفته‌اند دعاها برای آمین است

بس است قوت دل و جان خسته فرهاد

حلاوت سخنی کز زبان شیرین است

خیال یار که یکدم ز چشم‌تر نرود

بجای مردمک دیده جهان بین است

مگو به نظم تو تحسین نکرد ویسی یار

که یک تبسم او صد هزار تحسین است

محمد قاسم ابن امین در پایان کتابت نوشته:

لکاتبه فی سنه ۱۳۵۸

ز روی عکس خط ویسئی بهشت مکین

به‌امر هاشم شایق رئیس باتمکین

به‌سال سه صد و پنجاه و هشت بعد هزار

نوشت نسخه هذا حقیر ابن امین

حسب الخواهش فاضل محترم و ادیب مخفم (ع ص) هاشم شایق افندی رئیس تعلیم و تربیه وزارت معارف افغانستان به‌سن شیخ وخت (و از عدم فراغت) به‌کمال عجالت در شب کتابت گردیده به‌قلم حقیر غمگین محمد قاسم المتخلص به ابن امین غفرالله وله ولا بویه.»

یاد داشتی‌که به‌واسطه نگارنده در موقع اختتام ثبت گردیده: «استسناخ این نسخه (مذکر احباب) از روی نسخه جناب افندی هاشم شایق که بقلم جناب محمد قاسم‌هان متخلص به ابن امین به‌خط خوش در ۱۳۵۸ قمری از روی عکس نسخه نفیس کتابخانه برلین که بخط ویسی هروی تحریر یافته است و در زمان حیات مولف بوده نوشته شده که به‌روز جمعه ۲۲ رمضان المبارک ۱۳۷۲ مطابق ۱۵ جوزای ۱۳۳۲ و ۵ جون ۱۹۵۳ شروع شده بود با وجود گرفتاری بسیار و مشغولیت بی‌شمار به‌لیل ۲۹ رمضان المبارک ۱۳۷۲ مطابق ۲۳ جوزای ۱۳۳۲ و ۱۲ جون ۱۹۵۳ به‌قلم محمد حسین «بهروز» اختتام پذیرفت.»

نا گفته نمی‌توان گذاشت که نسخه‌یی از مذکر احباب بدست سردار عزیزالله خان قتیل افتید چون مالک، نسخه را اعطا نمی‌توانست سردار مذبور به هم‌دستی دوستان در یک شب آن را استنساخ کردند. این نسخه نیز سال‌ها بعد در کابل بدست نگارنده آمد و موجود می‌باشد متاسفانه سر و آخر آن ساقط است.

۶- رساله اعلاء الحق در جواب رساله احقاق الحق:

این اثر از صهبایی است که در دفاع از شیخ علی حزین علیه سراج الدین علی‌خان آرزو. رونوشت سنبله ۱۳۳۲رساله اعلاء الحق در هند چاپ سنگی دیده است.

۷- شرح حال شعرای افغانستان از ریاض الشعرای واله داغستانی:

رو نویس از نسخه خطی کتاب‌خانه استاد بزرگوار مرحوم افندی هاشم شایق صورت گرفته است. این رونوشت زیست‌نامه ۱۵۳ شاعر (از امینی نجار تا یگانه بلخی) را در بر دارد باید تذکر داد که چون این رونوشت مانند بیشتر رونویس‌ها به صورت عاجل صورت گرفته است و فرصت بررسی عمیق وجود نداشت یقیناً که عده زیاد دیگر شعرا نیز از قلم افتاده است و ممکن است تعداد شعرای مربوط به افغانستان دو چند و یا بیشتر بوده باشد.

۸- نقل یاد داشت‌های صلاح الدین خان:

یاد داشت‌های صلاح الدین خان که راجع به شخصیت محترم شان در مسودات خود معلوماتی نیافتم و حافظه‌ام نیز در زمینه یاری نتوانست تا معرفی می‌گردید در مورد فضلا و شعرای بزرگ جوزجان می‌باشد که در مطبوعات وطن درباره آنها معلومات کافی به نشر نرسیده و این یاداشت‌ها معلومات خوبی درین زمینه بوده نمی‌تواند. بناء بدون کم‌ترین تصرف عینا برای علاقه‌مندان نشر می‌شود با آنکه این یاد داشت‌ها در باره تعداد محدودی از شخصیت‌های علمی میمنه است با آن‌هم بنظر بنده برای پژوهش‎‌گران غنیمت می‌باشد. درین یاد داشت‌ها بدوا زیست‌نامه موجز ابوعبیدالله جوزجانی آمده است چون راجع به این شخصیت بزرگ علمی افغانستان پژوهشی مستوفا موجود است لذا در اینجا صرف نظر شد.

حضرت خلیفه نعمت الله محوی:

این ذات ستوده صفات مشهور به‌مولانا که جذبات و تاثیرات روحیه شان به‌خاصه‌گان اهل سلوک رسیده و شرف مریدی شیخ الاسلام «شهید» معروف را داشته‌اند دیوانی بنام محوی بیادگار گذاشته‎اند این ذات مبارک از بسکه مست صهبای صوفیه بوده‏‎اند به قوه معنویه فقط عقده‌های باطنه خود را با این ذریعه بیرون افگنده تلازمات شعریه (را) هم آنقدرها تعقیب نکرده‌اند از غزل ذیل استعداد و تهور شان معلوم می‌گردد.

به قریه خواجه کنتی امرار حیات کرده هم در آن‌جا مدفون می‌باشد.

عندلیب نو گرفتارم چمن گم کرده‌ام

من اسیر غربتم راه وطن گم کرده‌ام

گر سراغ یار یابم طی منزل می‌کنم

همچو یعقوبم که بوی پیرهن گم کرده‌ام

همچو مجنون در بیابان غمش دیوانه‌ام

آتش طورم که راه انجمن گم کرده‌‎ام

یوسف غم دیده‌ام از مصر دور افتاده‌ام

پیر کنعانم ره بیت الحزن گم کرده‌ام

محو یا در عرش اگر عریان مرا بینی چه غم

کشته تیغ تمنایم کفن گم کرده‌ام

 

حضرت شیخ جنیدالله «حاذق»:

بقرب این زمان‌ها حضرت میرزا جنیدالله رحمته الله علیه فرزند عزیز حضرت شهادت پناه برادر کلان‌تر حضرت خلیفه (الله بردی) صاحب که حاذق تخلص دارند و مسقط الراس ایشان قیصار و نشو‌‌و‌‌‌‌‌‌نما یافته این خطه‌اند رهنمای جمیعت اهل نقشبندیه بوده علاوتاً این شخص زلف عنبرین سخن را ماهرانه به قشنگ‌ترین صورتی تاب داده به حلیه عقل فریب آراسته به‌میدان ادب بخرام آورده‌اند.

ارباب ذوق نغمه پردازی‌ها کرده دیوان ضخیم و غزلیات و قصاید و یوسف زلیخای حاذقی و غیره، گل و سنبل‌های معنی از گلزار طبیعت این شهیر شگفته است درین حدود شبی که از طرف منکری بشهادت می‌رسند به همان شب بهر خود تاریخ قتل می‌نویسند و آن اینست:

کار هر کس نیست از تاریخ قتلش دم زدن

از تن حاذق بجو تاریخ سر ببریدنش

۱۲۵۹

وقتی‌که از «تن حاذق» سر «حاذق» بریده شود ۱۲۵۱ باقی می‌ماند.

«بهروز»

غزل حاذق:

چه صیدم من که نه بسمل شدم نه زیب فتراکی

نه از خونم زمین آلوده شد نی دامن پاکی

نگاهم را تماشای گل و شبنم نمی‌زیبد

من و در کنج خلوت یاد رخسار عرقناکی

مرا شور جنون از پند ناصح کم نمی‌گردد

چه امکانست راه شعله بندد مشت خاشاکی

نباشد هیچ داغ از داغ هجر دوست سوزانتر

بوصل شمع کی پروانه راز آتش بود باکی

دلم از بی تمیزی‌های ابنای زمان خون شد

نبودی کاش لوح فطرتم را نقش ادراکی

فلک گر سفله را عزت دهد خوارش کند آخر

هوا زد بر زمین برداشت بالا گر کف خاکی

ندیدم در بهار زندگی «حاذق» درین صحرا

برنگ لاله جز داغ دلی و سینه چاکی

میرزا محمد یحیا خان:

جناب حاجی میرزا محمد یحیا خان ولد عالم کامل ملا سعید احمدخان که به تاریخ ۱۲۹۰ هجری قمری در قیصار میمنه تولد شده و در روز جمعه ۱۷ ثور در سال ۱۳۲۷ هجری قمری بعمر ۷۸ سالگی این شاعر شهیر وطن چشم از جهان پوشید متاسفانه نمونه کلام ارائه نه شده است.

(بهروز)

مرحوم علی رضا خان «رضاء»:

فرزند گرامی شاد محمد خان مرحوم جناب علی رضا خان متخلص به «رضا» می‌باشد که در سال ۱۲۵۲ شمسی در قریه اشپار کوهستان میمنه تولد یافته و تعلیمات ابتدایی خود را در مکاتب خانگی به‌سر رسانیده بعد از آن شامل یکی از مدارس عربیه گردیده از حضرات علمای بزرگ و فاضل عصر خود علوم دینیات و فلسفات و قوانین ادبیات را تحصیل نموده‌اند. رضای مرحوم یکی از شخصیت‌های برجسته و از ذهنیت‌های روشن این محیط بوده افکار عالی و منطق اقناعی و ذکای قوی داشته‌اند. این مرد مهم و فاضل مسلم میمنه که حتی استاد نادم بذریعه قصیده بلند بالایی مقام معارف و لیاقت او را می‌ستاید در ۳۱ سنبله سال ۱۳۲۳ شمسی چشم از جهان پوشیده و سه اثر نفیسی که نامش را جاوید نگاه می‌دارد بیادگار گذاشته است.

۱- دیوان است که مشتمل بر عزلیات و تخمیسات و قصاید و رباعیات و ترکیب بند و مثنوی است.

۲- رساله اشراف الاخلاق است که در موضوع اخلاق نوشته شده است و از طرف جمعیت العلمای افعانستان حاضره تصدیق گردیده و یک سلسله آن در مجله شریفه «حی علی الفلاح» نشر شده است.

۳- رساله تحفه عزیزی است که در آن چند غزل حضرت بیدل را شرح کرده است.

 

یک غزل علی‌رضا خان رضا:

زنده‌گانی از نفس باشد بچندین پیچ و تاب

تار این ساز از تپیدن، ناله دارد چون رباب

نیست بی توفان عشق هر قطره بحر وجود

آتشی از برق باشد بر همه اجزای آب

خاک گردم هم هوایت نیست بیرون از سرم

گر به آب و آتش افتد بوی گل دارد گلاب

گر شود اعضای من برهم شود عشقت فزون

نشاء پیدا میکند انگور گر گردد شراب

نکته اهل معانی کی به هر گوشی سزاست

آب نیسان را صدف باید که گردد در ناب

جود را لایق نمی سازند بر هر کس رضا

فیض بخشی در کواکب شد نصیب آفتاب

مرحوم شیخ بهاء الدین راجی:

شیخ بهاءالدین مرحوم متخلص به راجی که نواده شیخ الاسلام شهید علیه الرحمه می‌باشند در سال ۱۲۹۰ هجری قمری پا به عرصه حیات گذاشته و در سال ۱۳۵۸ هجری قمری به عمر ۶۸ سالگی در قلعه «ینگی قیصار» چشم از جهان فانی پوشیده و بجوار رحمت حق پیوستند و در مزارستان خواجه روشنائی آنجا مدفون است.

راجی مرحوم مرد متصوف و خدا‌جوی و منزوی بوده مریدان و عقیدت‌مندان بیشماری داشته‌اند همیشه پای طلب بدامان قناعت پیچیده به‌عبادت خداوندی مشغول و سر شار باده وحدت بودند. در عالم شعر و ادب نیز دست درازی داشته ولی برای سرودن اشعار که آنهم تصوفی بوده کمتر وقت پیدا می‌کردند خط را به شیوه جلی نستعلیق و شکست نهایت نیکو می‌نوشتند در عالم شعر و ادب و خوشنویسی به حضرت جد بزرگوار خود حضرت خلیفه الله بردی علیه الرحمه نسبت شاگردی دارند.

نمونه کلام بهاء الدین راجی:

ساقیا می ده که بس بیچاره‌ام                   از برای جام می آواره‌ام

من مرید جامم و خم شراب                      نه مرید طاعت و زهد و صواب

چونکه دل پراز می ساغر کنم                 شاهد مقصود اندر بر کنم

سید ولی خان ولی:

از رجال شاعر و فاضل این دیار جناب سید ولی خان متخلص به ولی بوده در سال ۱۳۱۹ هجری شمسی چشم از جهان پوشیده است مشارالیه در دوران حیات خود در ادارات رسمی مدتی را به ایفای وظیفه کتابت و سر کتابت‌ها سپری نموده است از حیث حسن معاشرت و نجابت خود طرف مودت آمران و احترام همگان واقع بوده است. این مرحوم در نویسنده‌گی و در شعر سرائی سلیقه خوب و طبع نقاد داشته و آثار منظومش متوسط و از تکلیف خالی است.

مخمس ولی بر غزل ولی طواف:

به‌امید وصال دوست هر صبحی و هر شامی

به‌طوف گرد کویش بسته‌ام بر خویش احرامی

ز استغنای او کارم کشد آخر به بد نامی

کجا حاصل شود کامم ز لعل شوخ خود کامی

که در پایش همی غلطد هزاران سر به‌هر گامی

نه باشد در وفا پایت نه در عهد و نه در پیمان

چو سروش صد زبان دارد به هر یک صد رقم الحان

ندانم دین و دل کار است بر آن سیمتن یا جان

نگاهش آفت جانست و غمزه آفت ایمان

بقصد صید دل گسترده زلفش هر طرف دامی

ترا از بهر آن بنموده ام مجلوب ای قاصد

روانت تا نمایم جانب محبوب ای قاصد

نباشد از تو جز اینم دگر مطلوب ای قاصد

چو مکتوبم بری با او پس از مکتوب ای قاصد

 

زبانی هم بگوئی از زبان بنده پیغامی

وفاداری نکردی بهر من غیر از جفا هرگز

ز حد بگذشت بیدادت نکردی اکتفا هرگز

نخواهد شد دل من از کدورت با صفا هرگز

گهی یادم نکردی از وفا ای بی وفا هرگز

به الطاف ار نمی ارزم نوازش کن به دشنامی

مرحوم عبدالله صابر:

این جوان ناکام که غنچه‌‎های آرزو و آمالش را تند باد مرگ پیش از شگفتن پژمرده ساخت فرزند چهارمین شیخ بهاءالدین مرحوم بوده در سال ۱۳۰۰ هجری شمسی بدنیا آمده و بسن ۲۳ سالگی (۱۳۲۳) در اثنای ایفای وظیفه سر معلمی مکتب ابتدائیه المار جان شیرین را به قابض ارواح سپرد.

میر احمد قلی راجی:

از شخصیت‌های برجسته میمنه میر احمد قلی‌خان متوفا در سنه ۱۳۰۲ هجری شمسی بوده است و این شخص خیلی با دانش و فضل و از حقایق آگاه بوده علاوه بر افکار و نظریات عالی خود در شعر سرائی و در نویسنده‌گی قریحه خوبی را دارا و متخلص به راجی بوده است از جمله آثار نظمی آن یکی مثنوی دوصدو پنجاه بیت است که در بحر تقارب ساخته شده و در آن سقوط امپراطوری بنی امیه را بیان کرده و ابو مسلم مروزی را از مردان عبقری وطن عزیز خود می‌داند.

این چند بیت نمونه کلام اوست:

ببال ای وطن حبذا خاک ما                  ببال ای تو خاک طرب ناک ما

همه جور مردانگی خاص تست              جهان جمله مرهون اشخاص تست

وطن ای گلستان افغانستان                    وطن ای به خوبی عروس جهان

وطن ای‌که در عهد کوشانیت         ز تو زنده شد رسم انسانیت

ز کانیشکای کبیرت بود                      اثرهای برجسته و معتمد

حدود و سیع عتیق ترا                        چه نسبت به‌این و ضع محدود ما….

ولی کی شود آفتابی نهان                     به انگشت ای آفتاب جهان

همان عظمت و شوکتت ای وطن            چو خورشید روشن بود در زمن

خراسان و خوارزم و کشمیرو بلخ           که از حسرتش کام جانهاست تلخ

چه فرخنده عهدی که بودند یک              چه شیرین حیاتی که بد مشترک

نمایان ز اولادت ای گل‌زمین                 سراسر شئونات اهل یقین

ابومسلم آن مرد نیکو سیر                    نباشد به‌جز کهترینت پسر

ز یحیا و از جعفر برمکی                    که بودند فرزند تو هر یکی

سنائی و سینا نه فرزند تست؟                نه سامانی اولاد دلبند تست؟

همه زاده طبع زیبای تست                    توئی گلشن این جمله گلهای تست

سید فاضل غمگین:

سیادت ماب سید فاضل خان ولد سید برهان الدین خان از جمله علمای جامع و فاضل میمنه بوده طبع حساس و قلب بیدار داشته و بدوره حیات خود از وظایف رسمی معلمی و افتای مرافعه و قضای ابتدائیه را متعهد گردیده است و گاهی به‌حسب فطرت روشن خود را متخلص به غمگین نموده اشعاری سروده است و پدرود گفتن حیاتش در سال ۱۳۱۵ هجری اتفاق افتاد.

اینک از غزلیات مرحومی چند بیت را انتخاب می‌نماییم:

یار را در کنار می‌بینم                          قلب را بی‌قرار می‌بینم

وصف گل پیش عارضش چکنم               گل به پیشش چو خار می‌بینم

سرمه در چشم دلبران زیبد                    چشم اورا به‌عار می‌بینم

آفتاب رخش کند چو طلوع                    شمس را در غبار می‌بینم

فصل گل اندک و ولی دایم                    در رخش لاله زار می‌بینم

پروفیسور غلام محمد خان مصور:

مرحوم غلام محمد خان پسر ارشد امیرعبدالباقی خان منگ باشی در سنه ۱۲۵۱ هجری شمسی در میمنه تولد شده به‌سن هفت سالگی بعد از قتل پدرش توسط امیرعبدالرحمن خان به کابل خواسته شد. تعلیمات اولیه و ضروریات مذهبی را از معلمین خانگی تحصیل نمود و در اثنای تحصیل به رسامی شوق پیدا کرده بدون استاد مشق رسامی می‌نمودند در نتیجه از حیث شوق و تمرینی که داشت توانست بهزاد عصر خویش گردد.

امیرحبیب الله خان ایشان را تشویق دادند سپس در رنگ آمیزی نیز موفق شد چندی بعد به‌حسب امریه اعلی‌حضرت امیرحبیب الله خان شهید یک تصویر شان‌را به‌رنگ روغنی رسم نمودند، خیلی طرف توجه واقع شد که این تصویر در موزیم کابل موجود است،‌ بعد از آن در دوره امانیه جهت اکمال تحصیل به‌صوب اروپا عازم گردید همان بود که به مکتب صنایع نفیسه برلین داخل و در مجموعه چهار صد طلبه نمره اول بر آمده بعد از فراغ تحصیلات و اخذ دیپلومه و نشان پروفیسری عازم وطن گردید. بعضی اثرات و تابلوهای قشنگی را در موزیم برلین بیادگار گذاشت و بعضی تابلوها و مناظر قشنگ وطن عزیزش را با رنگ روغنی ترسیم  نموده بود که در موزیم کابل و در ارگ شاهی و در بعضی منازل دوستانش موجود است. بعد از رسیدن به‌وطن مالوف خویش رسامی را وسعت داده به‌حکومت خود پیشنهاد مکتب صنایع نفیسه را در کابل نمود و به اثر خواهش نیک او مکتب صنایع تاسیس و پروفیسور غلام محمد خان مرحوم به‌حیث مدیر آنم مقرر شد پروفیسور صاحب مرحوم در وطن عزیز افغانستان خدمات قابل قدری کرده و در هر دوره نشان‌ها اخذ نموده است. پروفیسور مرحوم بر علاوه رسامی ذوق ادبی هم داشته و گاهی به تخلص (مصور) شعری سروده است.

نمونه کلام غلام محمد خان که برای پسر خود نوشته:

تو از من خواستی بکسی برای رفتن مکتب

الهی بهره ورگردی، به‌چشم خویش مفرستم

برو مکتب سبق می‌خوان و مادر را تسلی کن

که من در خدمت اهل وطن سرشار و سر مستم

غنی گر نیستم اما مصور بودنم بهتر

که نقش او تجلی می‌کند پیوسته از شستم

در همین جا یاد داشت‌های صلاح‌الدین خان پایان می‌پذیرد رو نوشت آن بتاریخ ۱۵ دلو ۱۳۳۱ صورت گرفته است. با آنکه این مختصر یاد داشت‌ها در قطار شخصیت‌های فراوان علمی، فرهنگی و ادبی محیط جوزجانان تاریخی و میمنه امروزی در شمار قطره و دریا می‌باشد بازهم فکر می‌کنیم برای هموطنان و علاقمندان انگیزه بزرگی باشد تا در مورد فضلا، حکما، ادبا و سایر شخصیت‌های ثقافتی عطف توجه فرمایند و بعد از زیست نامه و جمع آوری و بررسی آثار آنها پژوهش عمیق تحصیلی اصولی روا داشته برای استفاده همگانی به اشاعت برسانند. گرچه این یاد داشت‌ها در بعضی موارد تذکراتی را ایجاب می‌کرد ولی طوریکه گفتیم هیچ نوع دخلی به آنها نورزیده طابق النعل آنها را نقل کردیم. اشتباهات املائی و نا درستی‌های شعری از لحاظ وزن و قافیه که تصحیح گردیده است (یقینا در اصل همچنان بوده) ناچیز و در شمار هیچ است.

 

دیوان وصفی:

با آنکه این رو نویس با نسخه در دست داشته محترم نایل (این نسخه در شماره ۲۳ خراسان معرفی شده است) اختلاف و تفاوت‌های فاحش نداشته باشد با آن‌هم معلومات در زمینه خالی از مفاد نبوده علاقمندان را منبع دیگری در دسترس استفاده خواهد بود.

این دیوان مشتمل بر قصیده حمدیه (۱۹بیت) دو قصیده نعتیه (۱۳ و ۱۷ بیت)هفت بند در مرثیه شاه شهیدان (۵۶بیت) قصیده در وصف ابویخان (۳۳بیت) قصیده در مدح شاه شجاع (۴۳ بیت) قصیده در وصف محمد عظیم خان (۳۷ بیت) قصیده تسلسل (۲۶ بیت) غزلیات (در حدود ۶۲۷۳ بیت) ترکیب بند واسوخت (۳۶ بیت)تعریف سراپای محبوب حورلقا(۱۰۴ بیت) ترجیح بند نخست نه بند (۷۲ بیت) ترجیح بند دیگر در هفت بند (۷۰ بیت) ترجیح بند سوم در هشت بند (۱۲۳ بیت) دو قطعه تاریخیه (۹ و ۱۱بیت)حکایات (مثنوی در ۶۵ بیت) مخمسات (دو بر غزل‌های جامی و یک بر غزل عصمت در ۱۰۱ بیت) و هفتاد و چهار رباعی است. بدین ترتیب این دیوان که در ۳۵۸ صفحه رو نویس گردیده و در هر صفحه ۲۱ سطر دارد بصورت مجموعی  بیشتر از هفت هزار بیت را محتوی می‌باشد و نسبت به نسخه در دست داشته نایل صاحب زیادتر از یکهزار و پنجصد بیت اضافی دارد و این یقینا غزلیات مستقلی‌اند که به پیروی از دیگران سروده نه شده لذا در مجموعه دست داشته نایل صاحب درج نگردیده ‌اند.

اینکه محترم نشات حسینی این رو نوشت را از کدام  نسخه برداشته‌اند متعلق به کدام شخص بوده و چه مشخصات داشته بر من حالی نه شده محض همینقدر بیاد دارم که نسخه در مزار شریف بوده و وصفی نیز اواخر عمر در آنجا سپری کرده و امیرحبیب الله نشات حسینی نیز به آن شهر ارتباط دارند. این رو نویس در روز شنبه ۴ دلو ۱۳۳۳ خاتمه یافته است چنانچه در انجام نسخه آمده: «پایان دیوان و مجموعه اشعار علی نقی وصفی قزوینی علیه الرحمه شنبه ۴ دلو۱۳۳۳ه. ش امیرحبیب الله نشات حسینی».

موضوع انتساب شاعر به قزوین بر من معلوم نشد محض عین عبارت از پایان نسخه نقل گردید، گرچه در آغاز دیوان به قلم خوش جلی نوشته شده «دیوان وصفی کابلی».

دیوان غزلیات حیدر کلوچ:

حیدر کلوچ هراتی که در قرن دهم هجری می‌زیسته دیوان اشعار مکملی از غزلیات، قصاید، رباعیات و غیره داشته است. صاحب ید بیضا منظوماتش را ده هزار بیت خوانده وفاتش را صحف ابراهیم ۹۶۷ می‌داند این دیوانچه که محض غزلیات و ۱۳ رباعی را داراست در حدود۱۶۰۰ بیت دارد بعدا در اثر تجسس ۲۵۵ بیت دیگر از غزلیات و دو قصیده او یکی در منقبت حضرت علی (در حدود ۳۹ بیت) و دیگر مدح شاه حسن ارغون (در۳۶بیت) بدست آمده ضم این دیوانچه گردیده است. نسخه اصل مال محمد صالح پرونتاست که استنساخ از آن به لیل چهارشنبه ۳ عقرب سال ۱۳۳۴ شروع به لیل شنبه ۵ عقرب ۱۳۳۴ انجام پذیرفته است.

 فرقه ثالث تذکره بقائی (مجمع الفضلا):

خواجه محمد عارف بقائی مولف مجمع الفضلا و گویا هم مولف عارف الاثار در اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم زنده‌گی داشت. از عارف الاثار او جز یاد آوری عبدالباقی نهاوندی چیز دیگری در دست نیامد. از مجمع الفضلای او نسخه بد خطی در کتابخانه مرحوم عبدالروف بینوا موجود بود که افندی هاشم شایق مرحوم به‌خواهش محترم سعید نفیسی که در آن موقع در کابل تشریف داشتند رو نوشت مکملی بخط کاتب خود محمد انورخان تهیه کردند و به استاد نفیسی که خدا مغفرتش کن تقدیم داشتند. استاد وعده کردند که آنرا بچاپ می‌رسانند ولی متاسفانه اثری از آن معلوم نشد. مرحوم عبدالحی حبیبی نیز بعدها از این نسخه رو نویسی تهیه کردند و از نسخه ناقص الاخر دانشگاه لاهور هم غالبا نقلی داشته‌اند همین نسخه مرحوم بینوا برای مدت کوتاهی بدست مولانای مرحوم خال محمدخان خسته رسید آن مرحومی به التماس زیاد این جانب «بهروز» موفق شد بقلم خود و کمک شاگردان خویش فرقه ثالث آنرا استنساخ نمایند که همان رو نویس در دسترس بنده قرار دارد. رو نوشت فرقه ثالث از آن جهت نسبت به سایر فرقه‌ها ترجیح داده شد که احوال معاصرین مولف درین فرقه به بحث گرفته شده است. این فرقه با زیست نامه مولانا مشفقی که گویا استاد مولف بوده آغاز گردیده با احوال مولانا فیضی با قبضی بلخی پایان می‌پذیرد که مجموعا احوال ۲۰۷ شاعر را در بر دارد. نظر به شواهدی که در متن کتاب موجود است مولف تا بعد از تاریخ ۱۰۱۹ هجری قمری بر حیات بوده چه در صفحه ۱۲۳ رو نوشت از مرگ میر فروغی درین سال خبر می‌دهد. در پایان نسخه مولانای مرحوم نگاشته اند: «فرقه ثالث از کتاب مجمع الفضلا، ضمنا با مسودات تطبیق داده‌ام بعض جا که از قلم افتاده بود بیاض و بعض موضوع آن که غلط نقل شده بود اصلاح کرده شد ۱۹ر۱۰ر۱۳۳۴خسته». مرحوم عبدالحی حبیبی در مجله رهنمای کتاب این تذکره را مفصل معرفی کرده‌اند (ش ۴ سال سوم ص ۵۲۵).

 دیوان محمد افضل رسوا:

شاعر خوش قریحه معاصر کابل دیوان غزلیات خود را در سال ۱۳۳۵ شمسی به‌خواهش من به‌خط خود کتابت کرده اهدا فرموده‌اند. این دیوان محتوی غزلیات، ترجیع بند، مراثی، قصیده در منقبت امام موسی کاظم و هشت رباعی می‌باشد. درپایان محترم شان نوشته‌اند: «حسب فرمایش برادر عزیزم آقای بهروز این چند ابیات شکسته و نابسته این عاجز را که از فرط ادب دوستی امر به تحریر آن فرموده بودند تحریر و تقدیم شد از مطالعه کننده‌گان محترم متمنی‌ام که از مغالطه‌های شعری و ادبی آن معاف و معذورم بدارند طور یاد گار تحریر شد مورخه ۱۴ برج اسد ۱۳۳۵ شمسی محمد افضل رسوا.

غرض نقشیست کز ما یاد ماند               که عالم را نمی‌بینم بقائی»

محمد افضل رسوا شاعر خوش مشرب نیک طینت مطایبه گوی شوخ طبیعت را غزل دیگری هم در ردیف دال هست که مدت‌ها قبل یعنی در ایان صباوت در سال ۱۳۳۰ قمری در شهر مزار شریف با استقبال بیت ولی طواف کابلی سروده و در مشاعره که بفرموده نایب الحکومه عبدالوهاب خان با استقبال این بیت ولی:

موج گل از سر دیوار چمن شد لبریز

کشتی باده بیارید که گل طوفان کرد

بود اشتراک ورزیده. این غزل در دیوان رونوشت شده موجود نمی‌باشد تمام غزل‌های، این مشاعره که از یاد داشت‌های میرزا احمد جان خان، میرزای حضور نایب الحکومه مذکور رونویس گردیده نزد نگارنده موجود می‌باشد این مشاعره در دعوتی که از طرف سید عمرخان کرنیل در منزلش ترتیب گردیده بود و در آن اکثر مامورین عالی رتبه و کارداران دولت اشتراک داشته صورت گرفته است که در آن یازده شاعر سهیم شده‌اند از جمله محمد افضل رسوا که در آن وقت رتبه میرزایی داشته نیز طبع آزمایی کرده است. میرزا احمد جان خان میرزای حضور سردار عبدالوهاب خان نایب الحکومه  شهر مزار شریف تاریخ دعوت را ۹ ماه سنقان ئیل ۱۳۳۰ قمری ثبت کرده و نگارنده رو نویس را در ۶ حوت ۱۳۳۱ به‌پایان رسانیده است.

 دیوان باقی شاعر نابینا:

باقی قایل زاده که در جوانی از نعمت بصارت محروم گردید بر علاوه سایر آثار علمی منثور دیوانچه اشعار نیز دارد که نگارنده آنها را بیت بیت جمع آوری کرده نزد شاعر قرائت و اصلاح و بعدها چندی قبل از وفات شاعر تکمیل و پاکنویس نموده است. گزینه‌یی از اشعار این شاعر با احساس و پر درد وطن از روی این دیوانچه که بخواهش انجمن نویسنده‌گان افغانستان به آنها سپرده شده بود بنام «آشیان عقاب» بچاپ رسید.

 دیوانچه اشعار طالب قندهاری:

محمد حسین طالب قندهاری نویسنده و شاعر دری و پشتو صاحب قریحه سرشار بوده اشعار زیاد از طبع وی زاده شده است. از آنجا که وی شخصا در جمع آوری آثار خود کمتر توجه داشت بنده در صدد شد تا هر مقداریکه از اشعاری وی بدست بیاید جمع گردد. موقعی که محترم ذلیق از مقدار ناچیز اشعار طالب بمن اطلاع دادند خواهش کردم تا رونوشتی از آن تهیه سازند، وی این خواهش مرا پذیرفته رونویسی از آن آماده کردند.سال گذشته (۱۹۸۹ عیسوی) محترم اکرم عثمان که ریاست انجمن نویسنده‌گان را به‌عهده داشتند و به طالب صاحب ارادات خاص دارند از من تقاضا کردند تا مجموعه را برای اکمال و طبع بر ایشان بسپارم من تقاضای شان را پذیرفتم و مجموعه را با ایشان سپردم امید است به‌طبع برسد.

 دیوانچه اشعار جنید الله حاذق قیصاری هروی:

اشعار حاذق هروی را سال‌های متمادی جمع آوری کرده مجموعه ترتیب دادم. بعداً این مجموعه مکمل‌تر شده شکل دیوانچه رابخود گرفت که در سال ۱۳۳۶ رونوشت آن انجام پذیرفت. با اساس آن مواد مضمونی در باره زیستنامه حاذق و آثار وی در سال ۱۳۴۱ در مجله عرفان به چاپ رسانیدم. و بعضی صفحات این رونوشت به‌واسطه عبدالله نامی در همین سال کتابت گردیده است.

 گزینه مجموعه لطایف و سفینه ظرایف:

سیف جام هروی از فضلای قرن نهم هجری افغانستان مجموعه با ارزش و پر اهمیتی به‌سال هشتصد‌و‌اند جمع آوری کرده اشعار زیادی از شعرای سلف که بیشتر آنها کمتر برای ما معرفی می‌باشند و برای تاریخ ادب دری نهایت ارجناک است در مجموعه خود درج  کرده است. از این مجموعه قطور و حجیم نگارنده گزینه‌یی ترتیب داد و اشعار دسته‌یی از شعرا را که در آن وقت برای من ناشناخته جلوه کردند رونویس کرد و هم نامنامه از شعرای کم شناخته آن ترتیب داد که به ۱۵۷ شاعر می‌رسد. این مجموعه مربوط به کتاب خانه فاکولته ادبیات کابل است. نفیسی مرحوم نیز این مجموعه را برای مدتی که در کابل بودند در دست استفاده داشتند و غالبا چون رونویس کامل آن نظر به حجم کتاب میسر نبود یاد دا‌شت‌های زیادی از آن برداشته اند امید است که این نسخه هنوز هم در آن کتابخانه حفظ و نگهداری گردد و برای معرفی بیشتر این اثر ارزشمند یکی از علاقمندان اهتمام بجد ورزد و مضمون مستوفائی در زمینه بچاپ برساند. از آثار شعرای مندرجه درین مجموعه پر ارزش نمونه کلام به صورت تک بیت و یا قطعات کوچک انتخاب نه شده است، بلکه قصاید، غزلیات، قطعات، ترجیعات و امثال آن به‌صورت مکرر آورده ‌می‌شود لذا از جهت نمونه اشعار مخصوصا در ساحه معینی از صنعت بدیع و ژانرهای ادبی خیلی غنی بوده برای تاریخ ادب دری اهمیت بارز دارد. نگارنده اشعار عده‌یی از این شعرا را که در آن موقع به نظر من نهایت کمیاب و کم پیدا جلوه می‌کرد رونویس کرده است.

گزینه منتخب الدواوین:

این مجموعه نیز مال فاکولته ادبیات بوده به سفارش استاد فقید هاشم شایق افندی برای کتابخانه فاکولته ادبیات خریداری گردیده. این منتخب الدواوین محتوی اشعار گزیده دیوان‌های شعرای سلف و متوسطین بوده بصورت ردیف وار اشعار در آن درج گردیده است این نسخه نفیس در سر و آخر و صفحات داخلی خود مهرهای کتابخانه‌های سلاطین مغلیه هند (از بابر تا اورنگ زیب) را دارد. گویا در سیر حوادث تاریخی از یک کتابخانه شاهی به دیگر انتقال ورزیده است. از جمله سایر شعرا در آن فرصت دیوان مطهر دهلوی شاعر با اقتدار زبان دری در هند ممدوح (فیروز شاه تغلق، حسام الدوله، ناصر الدین محمد شاه، ملک الشرف ملک عین الملک) نظر مرا خیلی جلب کرد و بر علاوه انتخاب اشعار سایر شعرا دیوان مطهر را ردیف وار از (الف تا ی) رونویس کردم که شامل غزلیات، قصاید، تراکیب و تراجیع می‌باشد. سال‌ها بعد مقاله داکتر محمد و حیدر میرزا را که در مجموعه «مقالات منتخبه مجله دانشکده خاور شناسی» از طرف دانشگاه پنجاب در لاهور در سال ۱۹۶۷ به‌طبع رسیده بود و در سال ۱۹۷۸ به‌دست من آمد راجع به نسخ ناقصی از دیوان مطهر مقاله مبسوطی نگاشته‌اند و اظهار تاسف می‌ورزند که اگر نسخه دیگری به‌دست بیاید تا دیوان شاعر مکمل گردد چه در فهرست آثار خطی کتابخانه‌های جهان نسخه دیگر از دیوان مطهر سراغ نکرده‌اند. من متیقینم که نسخه منتخب الدواین فاکولته ادبیات (که خدا کند از بلیات زمانه در امان مانده باشد) برای بر آورده شدن این منظور وسیله خوبی شمرده می‌شود. تاریخ یقینی رونویس نسخه‌های فاکولته ادبیات را به‌یاد ندارم ولی متیقینم که در اوایل دهه سی صورت گرفته.

گزینه ردایف الاشعار حاجی نعمت الله محترم:

حاجی نعمت الله صاحب تذکره محترم ردایف الاشعار دارد که بتاسی از ردایف الاشعار فخری هروی بنام «تحفه الحبیب» تالیف گردیده است نسخه‌یی از ردایف الشعار محترم در کتابخانه مرحوم افندی هاشم شایق موجود بود که نگارنده ازین نسخه گزینه در حدود شش هزار بیت تنظیم کرده اشعار شعرای دیگری را در همان قافیه و ردیف و وزن آن ضم نمود. رونویس این گزینه نیز در دهه سی صورت گرفته است.

یک‌عده رونویس‌های دیگری هم وجود دارد که در همین دهه انجام یافته‌اند اما چون از یک‌طرف به‌خواهش بنده صورت گرفته‌اند و محض از لطف دوستان به‌من رسیده و از طرف دیگر در یک وقت معین رونویس نشده به‌مرور ایام جمع آوری گردیده‌اند و هم از لحاظ رساله و یا کتاب بودن به‌نظر من هنوز مکمل شمرده نمی‌شوند لذا از معرفی مفصل آنها صرف نظر شد و محض به‌تذکار آنها اکتفا گردید:

الف: کلیات سلیم تهرانی:

به‌واسطه عبدالغفور «غرقه» مدیر نشرات فاکولته ادبیات از روی نسخه کتابخانه حضرت استاد مرحوم ملک الشعرا عبدالحق بیتاب چند کاپی تایپ گردیده و به‌تاریخ ۲۴ حمل ۱۳۳۵ به پایان رسیده یک کاپی به‌من اهدا فرموده‌اند. در آن فرصت دیوان سلیم هنوز طبع نگردیده بود.

ب:  مجموعه ترجیعات که به‌واسطه بنده جمع آوری و رونویس گردیده در بحر هرج مسدس اخرب مقبوض محذوف بر وزن مفعول مفاعلن فعولن بیشتر از بیست و پنچ ترجیع از سعدی شیرازی تا کنون.

ج:  مجموعه واسوخت‌ها بیشتر از بیست واسوخت از وحشی با فقی به بعد.

ه: مخمسات برغزل‌های دیگر شعرا در حدود دوصد مخمس.

مخمس‌های مستقل شعرا در شمار نیستند.

و: رونویس احوال شعرای افغانستان از مآخذ جداگانه:

از نمونه ادبیات تاجیک، تحفه الاحباب واضع، کنز الحکمه، تذکره محترم تذکره افضل، طبقات اکبری، آثار هرات (از امامی تا هاشم قندهاری)، خزانه عامره، مراه الخیال، تذکره طاهر نصر آبادی، قافیه سنجان آئین اکبری، تذکره سرخوش، تحفه سامی، میخانه عبدالنبی فخرالزمانی، تذکره فضلی نمنگانی مجمع الفصحا (از ابولقاسم هروی تا یوسف غزنوی) جلد اول ریحانه الادب و مآثر رحیمی (جلد سوم). مآخذ به ترتیب استفاده از آنها فهرست گردیده‌اند.

این بود یاد آوری موجزی از رونوشت‌هایی که در دهه سی هزار و سیصد شمسی صورت گرفته است. اینکه در بعضی موارد تعداد ابیات غزل‌ها مخمسات، واسوخت‌ها و ترجیعات و غیره تخمینی ارایه می‌گردد از جهت اینست که شمارش بیشتر از روی یاداشت‌ها در دست داشته عملی شده لذا امکان بر شمردن دقیق آنها میسر نبود.

 

 

 

نشر شده در: فصلنامه حجت, مقالات

بدون نظر.

نظر دهيد


Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.