نگرشی بر اندیشههای آموزشی و پرورشی حکیم ناصرخسرو-۲-
نویسنده: معاون سرمحق دکتور پروانی
منبع: فصل نامه فرهنگی، ادبی و پژوهشی حجت، شماره سوم، از سال دوم، صفحه ۴۳-۴۹، شماره مسلسل هفتم، میزان – قوس ۱۳۷۰
سعادتنامه اثر دیگر حکیم ناصرخسرو است، در این مجموعه شعری که نهایت آموزنده و در خور ستایش است، پیرامون کم آزاری، برده باری، پند و اندرز، وفا میان دوست و دشمن، احسان، آمیزش با مردمان دانا، دوری از نادان، تفاوت بین دوست ودشمن، عقل و ایمان، بی وفایی و قناعت بحث نموده، که از جمله موضوعات کلیدی تعلیمی و تربیتی بشمار میروند، و هر بیت آن خصلت و خصوصیت رهنمود دهنده را دارد.(۲۷)
حکیم ناصرخسرو در باره نیکی، پندو اندرز کهن سالان، باخبری از حال مسکینان، تاثیر صحبت و نفوذ تربیتی آن، راستکاری وغیره در ابیات زیرین مسایلی را چنین طرح نموده و با اندک تامل ابیات ذیل را مورد توجه قرار میدهیم:
دلا پنــــدم نیـــوش و دل درو بند زتو توبه، زپیــران کهــــــن پند
ازیرا گر بخـــود خواری نخواهی مکن کاری که باز آید تباهـــــی
مکن کاری، که از ننگ و ندامت سیه روئی کشــــی اندر قیامـــــت
چو در نیکی رضای کردگار است به از نیکی نگه کن تا چه کار است
درون درد منــــــدان شاد میـــدار ز روز در گــــذشتــــن یاد میــــدار
مکـــن از حال مسکینان فراموش چو داری مایهیی درعلــم دین کوش
چو از صحبت کند برنفس تاثیـــر به صحبت دوستــــان معتـــبـر گیـــر
دلت را راست کن گر راستـکاری که هست از راستکاری رستگاری
ز آمــــــــوزنده پند نیک برگـــیر ز نیکی گر بدت افت مرا گیر(۲۸)
حکیم ناصر خسرو به صعنتگران و پیشهوران اهمیت فوق العاده و ارج فروان و فزون از حد قایل بود، و باور داشت که کلیه افراد جامعه محتاج صعنتگراناند حتی سلاطین و امرا وغیره، چنانچه این مطلب را در ابیات ذیل چنین میخوانیم:
به از صانع به گیتـــی مقبلــــی نیست
ز کسب دست بهتر حاصلی نیست
بهروز اندر پی سامان خـــویشست
چو شب در خانه شد سلطان خویشست
خورد بیش و کم آن مایه که خواهد
بروز افزاید آنچه از وی بکاهد
بری از سبلت هردون و هر خس
تن آسوده ز بیم و منت کس
بهبازو حاصل آرد قوت فرزند
خورد خوش با عیال و خویش و پیوند
رسد صد برکت از کسب حلالش
بیفزاید خدا در کسب و مالش
چو شب شد خفت ایمن در شب تار
چو روز آید رود بازار پی کار
ز کسب دست نبود هیچ عاری
به از مکسب نباشد هیچ کاری
سر صانع بگردون بس فرازست
سلاطین را بهصناعان نیازست(۲۹)
حکیم ناصر خسرو در ابیات زیرین که در بحر تقارب سالم سروده است، آموزش و دانش را از جمله کتگوریهای پداگوژی به شمار آورده در ابیات زیرین که آن را نسبت به همه نیک سروده است، به این دو پدیده ارج فروان گذاشته است.
نزد حکیم ناصر خسرو بی دانشی به مثابه درخت بی حاصل است که باید سوختانده شود. به ابیات ذیل توجه کنید:
درخت تو گر بار دانش بگیــــرد بزیر آوری چرخ نیلــــوفـــــری را
بســــوزند چوپ درختـــان بی بر سزا خود همین است مر بی بری را
چو تو خود کنی اختر خویش را بد مدار ازفلک چشم نیک اختری را(۳۰)
این سخنور شیرین کلام به پند و اندرز بیشتر از همه بها و ارزش میدهد و میگوید، که انسانها باید پند پذیر باشند و از سخنان نادان پرهیز باید کرد، زیرا سخنان نادان به مثابه خار است این مطلب در ابیات زیرین چنین باز تاب یافته است:
پند بپذیر چو کره رمکی سخت مرم
جاهل از پند حکیمان رمد و کره زشیب
سخن آموز که تا پند نگیری ز سخن
پندار باز ندانی ز لباسات و فریب
ای برادر سخن نادان خاریست درشت
دورباش از سخن بیهده آسیب آسیب(۳۱)
این سخنور شیرین کلام و شیوا بیان به پند و اندرز بیشتر از همه بها داده میگوید انسانها باید پند پذیر باشند و از شنیدن سخنان نادان پرهیز نمایند و سخن نادان را به خار تشبیه میکند.
حکیم ناصر خسرو بلخی مانند سایر گویندهگان و سخن پردازان در سرودهها و چکیدههایش خرد را نیکو ستایش نموده میگوید خرد و دانش را نباید خوار و ذلیل شمرد بلکه برعکس باید خرد را یاری رساند بخاطریکه خرد خریدار علم است. حتی این حکیم با خرد نسبت به حکیم ابولقاسیم فردوسی واژه خرد را بیشتر بهکار برده است، او در نوشتهها و سرودههای خود همیشه و همواره بهدور خرد میچرخد.(۳۲) به ابیات زیر توجه خود را معطوف سازید:
تو بهپیش خرد از آن خواری که خرد پیشت ای پسر خوار است
مر خــــرد را بهعلـــم یاری ده که خرد علم را خــــریداری است
نیک و بد زو بدان پدیـــد آیــد گه خرد چون سپید طومــــار است
از بدان بد شود ز نیکان نیــک داند این مایه هر که هشیـــار است
این مرد خرد و دانش و سخنور انسان دوست با تشبیهات نهایت عالمانه و عاقلانه خرد، دانش و داد را به درخت پربار، بیخردی، بیدانشی و بی معلوماتی را به درخت بی ثمر خار دار تشبیه میکند. و از سوی دیگر حرف را با عمل یکجا خوانده معتقد است، که این دو پدیده باهم رابطه و پیوند ناگسستنی داشته باشد. این مطلب از ابیات زیرین نیک هویدا است:
درخت این جهان را ســــوی دانا خرد مند است بارو بی خـرد خـــار
تو خواهی بار شیرین باش بی خار به فعل اکنون و خواهی خار بی بار
اگر بار خـــرد داری و گـــر نی سپیـــداری سپیـــداری، سپیــــــدار
نماند جز درختـــــی را خـــردمند که بارش گوهر است و برگ دینار
به از دینار و گوهر علم و حکمت کزو دل روشنست و چشـــم بیدار
درختت گر ز حکمــــت بار دارد بگفتار آی و بار خویش میبار
اگر شیرین و پر مغز است بارت ترا خوبست چون گفتار کــــــردار
و اگر گفتــــار بی کـــردار داری چوزر اندود دینــــاری بدیــــدار(۳۳)
حکیم ناصر خسرو مانند ابوالقاسم فردوسی شاعر توانا و دانا، که شهرت جهانی دارد و در اشعار تابناک خویش میگوید:
توانابود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود
او هم به شکل دیگری مطلب فوق را در قالب دیگر شعری ادا میکند و یقین کامل دارد، که توانا کیست که داناست یا بعباره دیگر رمز تواناییها را در دانایی مییابد. حتی او مردم نادان را در زمره انسانها محسوب و شمار نمیکند، و به دانش اتکای بیشتر مینماید. به ابیات ذیل توجه کنید:
دو مرد است مردم توانا و دانا جز این هر که بینی بمردمش مشمر
تواناست بر دانش خویش دانا نه داناست انکو تواناست برزر(۳۴)
او آموزش را پروسه دشوار، مغلق و پیچیده تلقی نموده معتقد است که آموختن این پروسه را سهل و ساده میسازد و میگوید غفلت را از خود دور ساز تا به مراد برسی.
حکیم ناصرخسرو در اشعارش و سرودههای نهایت دلچسپ خویشدانش رابه زندهگی و جهل را به مرگ ، نادان را به مرده و دانا را به زنده تشبیه میکند. ارسطو نیز بدین باور بود، که «فرق میان عالم و جاهل مانند تفاوت بین زنده و مرده است» حکیم خردمند در موجودیت علم، جهل را نیست میداند و میگوید در دو جهل را علم درمان میکند. به ابیات ذیل توجه خود را معطوف سازید:
مرگ جهلیست و زندهگی دانش مرده نادان و زنده دانایان
جهل مانند نیست، علم چوهست جهل چون در دو علم چون درمان
هست مانند علم دانا مرد نیست گردد بجاهلی نادان (۳۵)
ناصرخسرو در اشعار و سروده های زیرین به کار و فعالیت ارزش و اهمیت زیادی قایل است و انسان ها را تشویق به کار نموده و آنها را متوجه میسازد، که از خواب غفلت بیدار شوند. به این ابیات توجه کنید:
اگر کاری کنی مزدی ستانی چو بی کاری یقین بی مزدمانی
ز خواب غفلت آخر سر بر آور بحال و کار خود در نیک بنگر(۳۶)
حلم و علم از جمله مسایل عمده پداگوژیکی محسوب میشود، و همیشه علم و حلم در محراق توجه و دید ناصرخسرو قرار داشت و به مثابه دانشمند بزرگ و واقعی جهل را نکوهش و به علم ارج فراوان گذاشته است:
جمال مردمی در حلم باشد کمال آدمی در علم باشد
اگر بر جهل یکساعت کنی کار بعلم جهل جاویدی تو بیدار(۳۷)
او باور کامل دارد، که علم و عمل لازم و ملزوم یکدیگراند و با هم پیوند ارگانیک دارند و یکی خود را تکمیل میکند وغنی میسازند قسمیکه برای تان از عهد باستان گفتهاند: «تیوری بدون پراکتیک کور و پراکتیک بدوت تیوری چیزیست بی مفهوم و بی معنی» بناء او این حرف را تاکید نموده میگوید که علم را در عمل جستجو کنیم و صرف در آن صورت نتایج مطلوب و مفید بدست خواهیم آورد. به این ابیات دقت کنید:
ترا لذت زعلمست از عمل بوی کمالیت زعلم با عسل جوی(۳۸)
حکیم ناصرخسرو بلخی در سعادتنامه چنان مشورههای سودمند و اندرزهای عالمانه میدهد که هر خواننده را به حیرت فرو میبرد. او به مثابه بزرگترین وزیرکترین پند دهنندهگان و سر حلقه همه دانشمندانی که پند و اندرز میدهد شمرده میشود.
با وجود همه این جهتهای مثبت، این رادمرد بزرگ تاریخ که در دوره درخشان اسلامی میزیست از تساوی حقوق و برابری زنان و مردان چشم پوشیده و بدین باور نه بود، که زنان مانند مردان در رشد و تکمل اجتماعی میتوانند، نقش عمده و رول اساسی را ایفاء نمایند، البته این مطلب از دیدگاه او تابع شرایط اجتماعی همان روزگاران بود، و این مطلب را در ابیات زیر چنین مییابیم:
بهگفتار زنان هرگز مکن کار زنان را تا توانی مرده انگار
زنان چون ناقصان عقل و دینند چرا مردان ره ایشان گزینند
ناصرخسرو دستگیری از سال خوردهگان را وظیفه همه میداند او معتقد است که قدر پیری را کسی داند که به پیری برسد چنانچه این موضوع در ابیات زیرین چنین متجلی شده است:
به پیران زبون کن دستگیری که در پیری بدانی قدر پیری(۳۹)
حکیم ناصرخسرو بدین باور بود که جهان بمثابه مدرسهیی است و آن را آفریدهاند، که درین مدرسه دانش بیاموزند و چراغ دانش را برای ابد در ین جهان روشن و تابناک نگهدارند.(۴۰)
حکیم علم دوست و خرد آیین در ابیات زیر در رابطه به پند و اندرز پدران مطلب را چنین بیان میدارد:
پند پدر بشنو ای پسر که چنین روز من از راه پند میمون شد
به اساس بررسیهای مواد فراهم آمده شاعر بر گزیده ما حکیم ناصرخسروبلخی از جمله بنیان گذاران مسایل تعلیمی و تربیتی قرن پنجم بشمار میرود. میراث ادبی، تعلیمی و تربیتی این مرد بزرگ خیلی غنی و جالب توجه میباشد. بر ماست تا از خرمن فضل و تجربه، خرد و اندیشه ، پندها و نصایح و اندرز حکیمانه حکیم ناصر خسرو بلخی خوشهها بر چینیم و از ذخایرفکری و معنوی او بهره و سودهای بر گیریم و آرا و عقاید مثبت او را در ساحه تعلیم و تربیه عملی نماییم.
پانویسها:
۲۷- دیوان اشعار«سعادتنامه» ص ۵۴۵-۵۶۱٫
۲۸- «سعادتنامه» ص ۵۴۵-۵۴۶٫
۲۹- دیوان اشعار، ص ۵۵۶-۵۵۷
۳۰- دیوان اشعار، ۱۳۴۸،ص ۱۳
۳۱- دیوان اشعار، ص ۴۲
۳۲- مایل هروی.ناصرخسرو و شناخت او . «خراسان» سال۱۳۶۶، شماره دوم، ص ۱۳
۳۳- دیوان اشعار، ص۱۴۴
۳۴- دیوان اشعار، ص۱۶۸
۳۵- دیوان اشعار، ص۳۳۷-۳۳۸
۳۶- دیوان اشعار، ص ۵۱۲
۳۷- دیوان اشعار، ص۵۱۳
۳۸- دیوان اشعار، ص۵۲۸
۳۹- دیوان اشعار«سعادتنامه» ص ۵۵۲
۴۰- مایل هروی،ناصرخسرو شناخت او. «خراسان»- شماره دوم سال۱۳۶۶، ص ۱۲
۴۱- دیوان اشعار، ص۱۰۲